شهید احمد لطف حق سال 1346 در شهرستان اردبیل به دنیا آمد. او بعد از گذراندن دوران ابتدایی در مدرسه راهنمایی دکتر اعیادی مشغول به تحصیل شد و بعد از فارغ‌التحصیلی از مدرسه در سال 67 دانشگاه تربیت معلم مشغول به تحصیل شد

به گزارش نوید شاهد: احمد در دوران جوانی آن زمان که جهاد سازندگی فعال بود همراه پدرش به جهاد برای کمک به روستائیان می‌رفت و در فعالیت‌های جهاد در روستاها شرکت می‌کرد.

در این بحبوحه او به جبهه و جنگ علاقه پیدا کرد.هر موقع که به وی می‌گفتند که چه کار به جبهه و جنگ‌داری می‌گفت «پس اگر ما نرویم چه کسی برود جبهه و با دشمنان بجنگد». تا موقعی که به جبهه اعزام نشده بود در پشت جبهه در پایگاه، شورای محل و تبلیغات اسلامی فعالیت داشت تا اینکه به جبهه رفت و در آنجا مشغول شد.

خواهرش می‌گوید «انقلاب تازه پیروز شده بود و قرار بود که امام به کشور بازگردد، رادیو و تلویزیون اعلام کرده بود که کوچه و خیابان‌ها را بشوئید و گل بریزید. صبح که بلند شدیم دیدیم که احمد نیست رفتم دیدم کوچه را از این سر تا اون سر شسته و گل ریخته است گفتم: احمد امام که اینجا نمی‌آید، گفت: فرقی ندارد انقلاب در همه جا پیروز شده است».

آخرین بار که به جبهه اعزام می‌شد پدر و مادرش به زیارت امام رضا(ع) رفته بودند او نیز برای خداحافظی از والدینش و زیارت ایشان راهی مشهد و از آنجا به جبهه و منطقه عملیاتی اعزام شد. سرانجام این شهید والامقام هشتم اسفند‌ماه سال 1366 در منطقه عملیاتی فاو مفقود الاثر و بعد از گذشت هفت سال در سال 73 پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت.

فرازی از وصیت‌نامه شهید «احمد لطف حق»

«سلام بر منجى عالم بشریت امام مهدى(عج) و بر نائب بر حقش امام خمینى و سلام بر امت امام که لحظه‌اى از صحنه به دور نیستند بلکه اسلام را پس از قرن‌ها زنده کردند و چراغ هدایت را روشن نگاه داشتند و ما را به سوى صراط مستقیم سوق دادند.

سلام بر پدر و مادرانى که در جامعه اسلامى چنین فرزندانى دلیر و شجاع در دامن خویش پرورانده و آنها را به جهاد آماده کردند تا در میدان نبرد حقانیت اسلام را به جهانیان ثابت کنند.

خواهران و برادران گرامى‌ام مرا حلال کنید اگر نتوانستم برادر خوبى براى شما باشم؛ اما باید بدانید که برادرتان راهش را با آگاهى و بینش  تمام انتخاب کرده و آن راه پیموده راهى که باید مى‌رفتم چنانچه رفتم، پدر و مادرم  برادر و خواهرانم با گریه و زارى و با داد و شیون دشمنان اسلام و مسلمین را شاد نکنید. گریه کنید نه به خاطر من بلکه به خاطر کم شدن یکى از رزمندگان اسلام از جبهه حق علیه باطل.

مادرم مواظب باش در گریه و زارى زیاده‌روى نکنید که در این صورت روح من آرامش نخواهد داشت، بلکه صبر کنید و استقامت  داشته باشید زیرا خداوند صابران را دوست دارد. این دنیا براى همیشگى نیست همگى خواهیم مرد و اما بهترین مردن‌ها شهادت است پس گریه نکنید؛ از اینکه فرزندتان چند روزى بیش در این دنیا نماند تا زندگى بکند و به گناهش بیفزاید.

به خدا قسم اگر نمى‌دانستم این راه حق است و باید شهید راه حق و حقانیت شد هرگز به جبهه نمى‌آمدم. پدر و مادر گرامی‌ام مرا حلال کنید و از آشنایان و فامیلان و نزدیکان به من حلالیت بطلبید و به آنها بگوئید که من شهید شدم و در راه خدا و در راه دفاع از وطن و اسلام کشته شده‌ام نه در بستر ننگ و ذلت.

ما براى جهان آخرت آفریده شده‌ایم نه براى دنیاى فانى پدر و مادر گرامی‌ام عملیات سخت و بى‌نظیرى در پیش داریم اگر جنازه‌ام به شهرمان رسید خوشحال باشید و اگر نرسید منتظر آن نباشید حالا فقط چند ساعت با عملیات فاصله زمانى داریم و انشاءالله مى‌رویم تا به هدف خود برسیم و به پیروزى خواهیم رسید.

انتهای پیام./

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده