گفت و شنود اختصاصی نوید شاهد اردبیل
دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۲:۳۷
جانباز و رزمنده دوران دفاع مقدس گفت: در عملیات رمضان همه رزمندگان بدون استثناء روزه بودند دائم الذکر بودن بچه ها و اینکه غیر خدا به چیزی نمی اندیشیدند همان پیروزی بزرگی برای ماست.

 

شهدا و ایثارگران در عملیات رمضان اوج ایثار را به نمایش گذاشتند


جانباز «نیت تیزچنگ» از رزمندگان با سابقه دوران دفاع مقدس است که سال 1340 در روستای قره تپه اردبیل به دنیا آمد. او از نخستین روزهای جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و به مدت 90 ماه با حضور در میادین مبارزه حق علیه باطل بویژه در عملیاتهای مهمی چون فتح المبین، بیت المقدس یک، خیبر، بدر و رمضان و نیز بعد از آن در سپاه استان به عنوان یک جوان انقلابی به این آب و خاک ادای دین کرد.
 
به مناسبت سالروز آغاز عملیات رمضان که با سلحشوری رزمندگان اسلام در روز  23 تیرماه سال 1361 همزمان با ماه مبارک رمضان و در شب شهادت حضرت علی (ع)  در منطقه شلمچه - شرق بصره صورت گرفت، با او به گفت و شنودی صمیمی نشسته ایم و  صحبت های این رزمنده دلاورهشت سال دفاع مقدس و راوی اردوهای راهیان نور را می نشینیم تا از زبان وی با شمه ای از ایثارگری های بزرگمردان عرصه جهاد، مقاومت و ایثار آشنا شویم.

جناب سرهنگ چطور شد وارد جبهه های مبارزه شدید؟

قبل و بعد از پیروزی انقلاب در اصفهان پیمان کار بودم همیشه اخبار را از رادیو پی گیری می کردم تا اینکه 31 شهریور شنیدم عراق حمله سراسری به ایران کرده است وقتی پیام امام (ره) برای رفتن به جبهه ها پخش شد، فردا خودم را به گلپایگان رساندم و اسمم را برای اعزام نوشتم ولی دوستم بختیار مانع شد و گفت چرا از شهر خودت نمی روی. برای همین دوم مهر برای تهیه بلیط به تهران رفتم آنجا دیدم سه فروند هواپیمای دشمن فرودگاه تهران را بمباران کرد. نیروهای ایران یکی از هواپیماها را زد ولی عده ای مجروح و شهید شدند. وقتی به اردبیل رسیدم به هرجا سر زدم جایی سازمان یافته برای اعزام نیرو پیدا نکردم تا اینکه پایگاه گزینش یا همان پذیرش را نشانم دادند چند جوان گفتند: برادر، فرمانده کل قوا دستور داده کسی را خدمت نفرستید. آن زمان بنی صدر سمت فرماندهی کل قوا را از طرف امام در اختیار داشت و از ورود نیروهای مردمی در جبهه ها جلوگیری می کرد به این خاطر رفتم ژاندارمری آنجا مخصوص اعزام نیروهای خدمتی بود هر چه خواهش کردم گفتند: نمی شود فعلا دستوره افراد منقضی 1356 را ببریم.

شما منتظر ماندید یا رفتید؟

وقتی دیدم سربازان از خدمت بازمانده سال 56 زیاد است و نوبت به من نمی رسد برگشتم به اصفهان، آنجا یک ساختمان برای نیروهای سپاهی وجود داشت 21 مهر سال 1359 با خوشحالی با نیروهای جسور و شجاع اصفهان عازم خط مقدم شدم ولی متاسفانه خودروی ما در منطقه تصادف کرد و پایم بدجوری شکست. مجبور شدم برای مداوا به عقب برگردم این بازگشتم تا یکسال طول کشید و سن خدمت سربازی ام فرا رسید. این بار سال 1360 به عنوان سرباز وظیفه از ارتش اصفهان در گروه 44 توپ خانه به جبهه رفتم.

ابتدا به کجا اعزام شدید؟

در آن زمان در مرحله ای سپاه با ارتش ادغام شد من گردان سپاه افتادم همزمان با اعزام ما عملیات طریق القدس در دشت آزادگان شروع شد چهار روز سازماندهی و آموزش مقدماتی ما طول کشید به عنوان تک تیرانداز 8 آذر 1360 وارد این عملیات شدیم هدف آزادسازی بستان بود. بعد سال 1361 به بزرگترین و مهمترین عملیات یعنی فتح المبین رفتیم. بیشتر فتح رزمندگان اسلام در این عملیات بود.

عملیات بیت المقدس چه آنجا هم حضور داشتید؟

وضعیت خرمشهر ذهن همه را پر کرده بود بعد از هر عملیاتی همه می پرسید از خرمشهر چه خبر؟ تا اینکه فرماندهان جسور و هوشمند ما 10 اردیبهشت 1361 تصمیم گرفتند خرمشهر را پس بگیرند آن موقع من نماینده ایدئولوژی سیاسی در ارتش بودم. و از جلسات عقیدتی سیاسی اطلاع داشتم. در این عملیات به عنوان فرمانده تیم داخل دسته فعالیت می کردم امکانات دشمن دهها برابر از مال ایران بیشتر بود دشمن موانع و سنگرهای مثلثی زده بودند. هر چه تلاش کردیم نتوانستیم به پل نو که بین خرمشهر و شلمچه است برسیم. وضع عجیبی در منطقه حاکم بود نیروهای ما به سختی وارد شهر شدند شهری که واقعا عروس بود به خرابه تبدیل شده بود. واقعا رزمندگان و مردم خرمشهر تا آخرین لحظات فتح شجاعانه مقاومت کردند و از تمام دارایی خود مایه گذاشتند تا اینکه این پیروزی شیرین حاصل شد.

برخی معتقدند بعد این پیروزی جنگ باید تمام می شد چرا ادامه یافت؟

صدام در این مرحله از جنگ تقاضای آتش بس کرد ولی نگفت صلح شود. چرا که اگر صلح می گفت باید تمام خسارت ها را پرداخت می کرد و متجاوز بودنش نیز به دنیا ثابت می شد. اگر آن زمان آتش بس اتفاق می افتاد ایران با خطر بزرگی مواجه می شد. امام می دانست دشمن برای بازسازی نیرو و امکاناتش فرصت می خواهد. از طرفی 5 استان ما از جمله شلمچه، مهران، دهلران، بخش هایی از ایلام و خوزستان از مناطق استراتژی و مهمی بودند که در اشغال دشمن بود و هر لحظه می توانست وارد خاک ما شود.

یعنی برای پس گرفتن این مناطق بلافاصله وارد عملیات رمضان شدیم؟

نخیر.  ایران اعلام آتش بس دشمن را رد کرد. نیروهای ما پشت سر هم طعم شیرینی را در عملیات های مهم چشیده بودند یک ماه بعد از فتح خرمشهر فرصت خوبی بود منطقه شرق بصره را به تصرف خود در بیاوریم تا شاید پایان عادلانه ای به جنگ داده شود. چهار قرارگاه قدس، فتح، فجر و نصر در این عملیات نقش عمده ای داشتند. هدف این بود در 5 مرحله عملیاتی با عبور از پل کانال ماهی توسط قرارگاه فتح، قرارگاه نصر سر پل بدست امده را گسترش دهد و بعد پیشروی و انهدام دشمن صورت گیرد و بعد توسط قرارگاه نصر معبر جدید برای رسیدن به بصره باز شود. ولی متاسفانه دشمن از تجربه شکست قبلی خود استفاده کرده و با تعبیه استحکامات نظامی کل منطقه را با آب پوشانده بود فرمانده قرارگاه ما آقای دانش جعفری وقتی دید آب هر لحظه بالا می آید و از طرفی تانک ها امان بچه ها را بریده است دستور عقب نشینی داد. بیشتر رزمندگان ما در این عملیات مفقودالاثر شدند و دلیل اصلی اش موانع آبی بود.

 ما در این عملیات ناموفق بودیم؟

این عملیات در نوع خود از بزرگترین عملیات های نظامی بود چرا که  نیروهای ایران از تاکتیک جنگی خاصی بهره بردند منتهی عدم حفظ اطلاعات، اندک بودن آتش پشتیبانی، عدم پیش بینی شیمیایی زدن دشمن و از همه مهمتر تمرکز ایران با جنگ در لبنان چرا که بعد از عملیات بیت المقدس نیروهای و فرماندهان زبده ایران به لبنان فرستاده شدند، بسیجیان به مرخصی رفتند و عده ای هم مجروح شده بودند سبب شد در این عملیات ناموفق باشیم. واقعا موقعیت برای تصرف بصره مناسب بود ولی پیش بینی ها از قدرت و اعمال نفوذ دشمن کمتر بود. با این وجود تجربه های این عملیات ایران را برای عملیات افتخارآفرین خیبر آماده کرد.

نقش  رزمندگان اردبیلی را در این عملیات چطور دیدید؟

در این عملیات مسئولیت فرماندهی دسته به من واگذار شده بود با اینکه در سپاه اصفهان بودم ولی از رشادت های نیروهای آذربایجان خبر داشتم. نیروهای اعزامی از اردبیل و تبریز نقش تعیین کننده ای در جلوگیری از نفوذ دشمن از سمت شلمچه به خاک خرمشهر داشتند. آنان با جانفشانی هایی که در عملیات فتح خرمشهر سپس در عملیات رمضان کردند جان خیلی از رزمندگان را نجات دادند. فرمانده دولت آبادی در این عملیات ها معاون عملیات سپاه اردبیل بود. می شود گفت او مغز نظامی داشت. متاسفانه نقش عمده آن مرحوم و مابقی رزمندگان اردبیل در تاریخ گم شده و کمتر کسی به آن می پردازد.

از شهدای اردبیل چند نفر را نام می برید؟

ابتدا گرامی می دارم یاد و خاطره فرماندهان عزیزی چون؛ باکری، خرازی، همت و برزگر را درود می فرستم به روح مطهر همه شهدا بویژه شهیدانی که در عملیات رمضان در مقابل چشمان ما مفقود شدند. محمد اصغری نیاری، مقصود حیدری، سردار برات سقایی که فرمانده گردان بودند و یعقوب شادمان، علی اشتری، نادر بادیار و شفیع باقری زنده دل ازجمله  شهدای عملیات رمضان ار دیار شهیدپرور اردبیل هستند.

چه خاطره ای از این عملیات در ذهن شما نقش بسته است؟

از آنجا که این عملیات در ماه رمضان صورت گرفت همه رزمندگان بدون استثناء روزه بودند دائم الذکر بودن بچه ها و اینکه غیر خدا به چیزی نمی اندیشیدند بهترین خاطره ای است که در ذهنم دارم و خواهم داشت. هر رزمنده ای گلوله می خورد آیه و ذکر بر لبش بود دستش را روی ماشه می گذاشت  آیه می خواند. آنان عاشق حضرت مهدی (عج) و امام (ره) و مظهر نظم بودند و در عین داشتن روحیه جنگجویی شهادت را از خدا می طلبیدند.


و سخن آخر؟

ما وجب به وجب خاک جنوب و غرب این کشور شهید داده ایم جایی نیست که نفس و خون جوانان ما آنجا نخورده باشد. تا می توانیم باید در حفظ این خون های پاک تلاش کنیم. بصیرت شهدا بیش از اندازه بود از آنان الگو بگیریم.

گفتگو: خدیجه سلمانی

انتهای پیام./

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده