سال 1344 در محله گجله در اردبیل فرزندی از خانواده جمشید پیرایرانی چشم به جهان گشود که بعد ایثارگری های بسیار در جنگ تحمیلی آبان سال 1362 آسمانی شد.

                                         

به گزارش نوید شاهد اردبیل، خانواده پیرایرانی 7 فرزند(2 دختر و 5 پسر) بودند داریوش چهارمین فرزند خانواده بود او وقتی به سن هفت سالگی رسید پا به سنگر علم و دانش گذاشت.

بالاجا خانم معصومی مادر شهید از نخستین روز مدرسه روفتن داریوش چنین می گوید: داریوش را در مدرسه سنائی در محله گجله ثبت نام کردم او را خودم به مدرسه بردم و او خیلی خوشحال بود از اینکه به مدرسه می رفت در حیاط مدرسه ایستاده بودم  رو به من گفت : مادر چرا اینجا ایستاده ای ؟ برو. مادر جان! ناراحت نشو من تنها نیستم و از آن روز به بعد خودش به مدرسه می رفت و آمد.

همچنین زمانی که در مقطع دوم ابتدایی بود مرا از مدرسه خواسته بودند رفتم مدرسه گفتم چه خبر شده؟ داریوش در درسش مشکلی پیدا کرده؟ معلمش گفت: او خطایی بزرگ کرده، گفتم چه خطایی ؟ گفت: پسر شما برای عکس شاه سبیل کشده و باید تنبیه شد و من اصرار کردم که او بچه است و...

 داریوش بعد از اتمام مقطع ابتدایی وارد دوران راهنمایی شد و در مدرسه جهان علوم اسلامی در سال 56- 57 ثبت نام کرد. سپس مقطع دبیرستان علوم تجربی را در دبیرستان دولتی مدرس تحصیل کرد  او وقتی امتحانات سال سوم را با موفقیت گذراند داوطلبانه در همان سال عازم جبهه شد و سه ماه ماند و برگشت تحصیلاتش را ادامه داد تا دیپلمش را گرفت.

                           

مادرش از لحظه اعزامش به جبهه های نبرد چنین می گوید: برادرش فردین 14 ساله بود شناسنامه اش را دست کاری کرده بود که به جبهه اعزام شود از داریوش خواستم که جلویش را بگیرد رفت دنبالش بعد در عین ناباوری دیدم داریوش نیز سر بند بسته و هر دو برادر با من خداحافظی و به جبهه اعزام شدند.

این مادر شهید ادامه می دهد: داریوش بار اولی که به جبهه رفت بعد از سه ماه به مرخصی آمد و گفت: " مادرجان در کردستان شبانگاه برای آوردن آب رفته بودیم که صدای خس خس شنیدم جریان را به مسئولین اطلاع دادم و آن شب را بیدار ماندیم. فردایش منافقین حمله کردند که خدا رو شکر همه را دفع کردیم. همیشه می گفت، " مادر نگران نباش جبهه خیلی خوش می گذرد هر روز حمله هست و ما خوب از پس دشمنان بر می آییم".

این جوانمرد خستگی ناپذیر در مشکلات همیشه مادرش را به صبوری دعوت می کرد و می گفت: در آینده می خواهم  پاسدار و تحصیلات دانشگاهی داشته باشم و جنگ به نفع ایران تمام شود و سایر جوانان تشکیل خانواده داده و مهمتر از همه به مادرشان بیشتر برسند.

                                                

این جوان خطه ساوالان سرانجام بیستم آبان سال 62 در بمباران جبهه منطقه کردستان توسط منافقین پیکرش به خون رنگین شد و به  مقام عالی شهادت رسید. پیکر مطهرش در گلزار بهشت فاطمه (س) اردبیل جای گرفته است.

مادرش می گوید: تمام فرزندانم هر کدام به نوعی به اسلام خدمت کردند. برادرش فردین 8 سال دفاع مقدس را در جبهه بود و خداوند از میان بچه هایم داریوش را که بهترین بود گلچین کرد.

 انتهای پیام./

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده