شهید فرامرز فلفلیان فینی روز بیست و یکم بهمن ماه سال 57 در هنگام گرفتن باغ شاه به شهادت رسید.

نوید شاهد: فضّه خانم در خانه تنها و مانند همیشه به کار روزانه و خانه داری مشغول بود. همسرش «محمود» آقا خارج از خانه، سر کار رفته بود. در آن روز، ششم آبان ماه سال 1339، ناگهان فضّه درد زایمان را احساس کرد، اما کسی در دسترس او نبود و به همسرش نیز دسترسی نداشت، تقدیر چنین بود که دومین فرزند خانواده فلفلیان در تنهایی مادر به دنیا آید. مادر که تجربه ای در قابله گری داشت، با تجربه خویش فرزندش را سالم به دنیا آورد. زمانی که همسرش محمود به خانه رسید، همسرش فضّه و نوزاد را سالم یافت. از این موضوع خوشحال و شکر گزار شد. او به سراغ آشنایی رفت که همسرش را در مراقبت پس از زایمان یاری و پرستاری کند.

خانواده فلفلیان نام فرزندشان را فرامرز گذاشتند. محمود به شغل بنّایی مشغول بود و به قول همسرش، کار بنّایی در آن زمان گاهی بود و گاهی نبود. به همین سبب زندگی خانواده فلفلیان به سختی اما با سادگی و صمیمیت می گذشت.

محل سکونت خانواده فلفلیان در خیابان مرتضوی در شهر تهران قرار داشت. فرامرز روزهای کودکی خود را در کنار پدر و مادر و با دوستان هم سن و سال خود، در محلّه خیابان صاحب الزمان ( عج) در خیابان مرتضوی پشت سر گذاشت.

زمانی که ایام تحصیلات ابتدایی رسید، فرامرز راهی دبستان بهرامی در نزدیکی محل زندگی خود شد. او در درس و مدرسه موفق بود. آموزگاران و مدیران مدرسه او را دوست داشتند و از رفتار و تحصیلات او راضی بودند. فرامرز در آن دوران دغدغه ای نداشت .اما حادثه فوت برادر شش ساله اش بر اثر تصادف با خودرو او را اندوهگین و متأثر ساخت. دوران تحصیلات ابتدایی گذشت و تحصیلات دوره راهنمایی فرامرز در مدرسه راهنمایی دکتر معین ادامه یافت.

فرامرز از اوان نوجوانی به فعالیت های مذهبی علاقه داشت، ماه محرم که می رسید با تمام وجود به کمک هیات و دسته های عزاداری می رفت. در مسجد محلّه رفت و آمد داشت و به تدریج که بزرگتر می شد، علاقه و پایبندی او به رعایت احکام شرعی و فعالیت های مذهبی نیز افزون می گشت.

خانواده فلفلیان از نظر اقتصادی خانواده ای معمولی بود که گاهی سختی های زندگی آنها را نیز در تنگنا قرار می داد. فرامرز از دوره نوجوانی که توان کار کردن پیدا کرد، روزهای تعطیل تابستانی مدرسه، به همراه پدرش و در کنار او به کار بنّایی می رفت و در این کار پدرش را کمک می کرد.

با پایان یافتن دوره تحصیلی راهنمایی، تحصیلات فرامرز در کلاس اول دبیرستان پایان یافت و دیگر ادامه تحصیل نداد. او به کار کردن روی آورد و کار بنّایی را در کنار پدرش ادامه داد تا اینکه در روز اول مرداد ماه سال 1356 به صورت قرارداد روز مزد به استخدام سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی که وابسته به وزارت کشاورزی سابق بود، در آمد.

فرامرز در قسمت بایگانی دبیرخانه مشغول کار شد. اخلاق و رفتار او به زودی جایش را در محیط کار و در بین همکاران باز کرد. او فردی مردم دار و دلسوز بود که در حد توانایی به مشکلات و گرفتاری های دیگران رسیدگی می کرد و به دلیل اخلاق خوب و رعایت احکام مذهبی مورد احترام دیگران قرار داشت.

پاییز سال 1356، آغاز نهضت اسلامی امام خمینی (ره) در ایران بود. مخالفت امام خمینی (ره) با رژیم سلطنتی پهلوی به مبارزه ای همه جانبه و آشکار با حکومت تبدیل شد. شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی (ره) پس از قیام مردم قم و کشتار مردم آن شهر از سوی نیروهای رژیم پهلوی، در کوچه پس کوچه های شهر و در میان خانواده و محلّه های مختلف همگانی شد. همه جا صحبت از انقلاب اسلامی و بر اندازی حکومت پهلوی بود.

فرامرز به دلیل ارتباط نزدیک با مسجد و دوستان انقلابی اش از روزهای اول انقلاب به صف مبارزه پیوست. به گفته مادرش، او نوارهای سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) که در آن زمان داشتن آن جرم بزرگی به حساب می آمد را به خانه می آورد و پس از گوش دادن، متن صحبت امام (ره) را روی کاغذ می نوشت و آنها را تکثیر و در بین مردم پخش می کرد.

او در همه راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم پهلوی شرکت داشت. زمانی که مبارزات مردم با مقاومت مسلحانه عوامل رژیم شاهنشاهی روبرو شد، مردم به زد و خورد با نیروهای امنیتی رژیم روی آوردند که فرامرز همواره و در همه درگیری هایی که از آن اطلاع می یافت، شرکت می کرد. با فرار شاه، امام خمینی (ره) روز 12 بهمن ماه وارد کشور شد. ایران یکپارچه شور و سرور بود. طلیعه نور پیروزی، آسمان تار ایران را روشن کرده و همه مردم یک دل و یک زبان با عزمی استوار آخرین مقاومت نیروهای امنیتی شاهنشاهی را در هم می شکستند.

در آن روزها ی مبارزه، با حمله مردم به پادگانها و درگیری مسلحانه که از چند روز پیش از آن آغاز شده بود، روز به روز پیروزی انقلاب نزدیک تر می شد.

روز 21 بهمن ماه فرامرز در میان مردم انقلابی به سوی پادگان باغ شاه سابق حرکت کردند. نیروهای رژیم به سوی مردم تیر اندازی می کردند، اما با هجوم مردم، عوامل ضد انقلاب که جان خود را در خطر می دیدند، در بخشی از پادگان به حیله متوسل شدند. تعدادی از آنها با بالا بردن پارچه سفیدی به علامت تسلیم شدن، کوشیدند حمله مردم را متوقف سازند اما ناگهان تیر اندازی آنها بسیاری را غافلگیر کرد. با شروع تیر اندازی، فرامرز هدف تیر قرار گرفت و تیر مستقیم عوامل رژیم پهلوی از پشت سر به جمجمه او برخورد کرد و با متلاشی کردن جمجمه، خون پاک او را بر زمین ریخت.

فرامرز بر زمین پادگان فرو افتاد. مردم دور او را گرفتند اما کاری از کسی بر نمی آمد و همان دم بود که فرامرز به آرزوی جهاد و شهادت خویش رسید و سعادتی که آرزویش را داشت به دست آورد.

پیکر پاک او با شعارهای الله اکبر بر فراز دست های مردم قرار گرفت. خانواده اش در حالی که مردم محلّه و انقلابی آنها را در میان گرفته بودند، هنوز رفتن فرامرز را باور نمی کردند. فرامرز هجده ساله بود. او در میان دو خواهر و سه برادر دیگرش و در بین خانواده جایگاه خاصی داشت.

فردای آن روز، روز 22 بهمن ماه، روز پیروزی انقلاب اسلامی بود، روزی که پیکر پاک شهید فرامرز فلفلیان فینی در قطعه 29 شهدای بهشت زهرا در تهران با حضور انبوه مردم انقلابی به خاک سپرده شد.

شهادت فرامرز و شهدای دیگر پیروزی انقلاب اسلامی ایران را برای مردم و عزت و سربلندی را برای خانواده اش هدیه آورد و این سرافرازی برای هم7یشه تاریخ، ماندگار و نام و راهش برای همکاران او در وزارت جهادکشاورزی زنده و پاینده خواهد بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده