کتاب فرنگیس خاطرات فرنگیس حیدرپور نوشته مهناز فتاحی به چاپ چهارم رسید.

چاپ چهارم کتاب «فرنگیس» به بازار کتاب آمد

به گزارش نوید شاهد، «فرنگیس» شامل خاطرات فرنگیس حیدرپور متولد سال 1341 در روستای اوازین است. او در حمله نظامیان عراقی به روستای محل سکونتش با یک تبر از خود در برابر سربازان ارتش بعث عراق دفاع کرد.
در سال 1359 پس از حمله عراق به روستای اوازین، مردم به دره های اطراف فرار می کنند. فرنگیس که در آن زمان 18 سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز می گردند. اما در طول راه پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی کشته می شوند و فرنگیس در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر می کند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل می دهد.
رهبر انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده بودند و بر ثبت خاطراتش تاکید داشتند.

این کتاب ثمره تأکید مقام معظم رهبری بر نگارش خاطرات حیدرپور است که از دوران کودکی او در یکی از روستاهای گیلان غرب آغاز شده، به کوه‌های سر به فلک کشیده کرمانشاه سر زده و از دشت‌های آن پونه‌های وحشی چیده و در ادامه روایتگر جنگی خانگی است که اهالی یک‌روستا را آواره کوه‌ها کرده است.

سرگذشت ” فرنگیس ” با این سطور آغاز می شود …. کتاب خاطرات شیر زن گیلان غرب . در پارک شیرین کرمانشاه تندیس زنی تبر به دست وجود دارد که خاطرات نا گفته‌ای از جنگ دارد و نویسنده کتاب با دیدن تندیس زن شجاع و قهرمان گیلان غربی تصمیم می گیرد خاطرات نا گفته او از جنگ را بنویسد اما شنیده بود که فرنگیس  زن سختی است و مایل نیست خاطراتش را تعریف کند . مهناز فتاحی – خاطره نگار – هم از همان مردم جنگ زده کرمانشاه بود و در یک نقطه مشترک با فرنگیس تلاقی می کرد . چغالوند – همان کوهی که از خانه فرنگیس به خوبی دیده می شد – باعث ارتباط راوی و نویسنده شد.
جنگ پیشامد خوشایندی برای مردم مرزنشین قصر شیرین؛ سر پل ذهاب، گیلان غرب، آوزین و گور سفید نبود ! جنگ بی رحم و نا زیباست . فرنگیس  سرگذشت زن سرسختی  است که در کودکی پا به پای پدر در مزارع کار کرد و در بهبوهه جنگ که دشمن به سمت گیلان غرب پیش روی کرد ، از پای نایستاد . او حاضر نبود شهر و روستای خود را به دشمن بدهد.
 سال ۱۳۵۹ پس از حمله عراق به روستای آوزین مردم شهر و روستا به دره‌ها و کوه های اطراف فرار می‌کنند. فرنگیس که نوجوانی بیش نبود به همراه پدرش جهت تهیه غذا و وسایل به روستا باز می‌گردند. اما در طول در راه برگشت به کوه و کمر در کنار چشمه متوجه دو سرباز عراقی می شود و فرنگیس با تنها سلاح خود ؛ تبر به یکی از سربازان حمله و دیگری را هم با سنگ مجروح می کند. او اسیر عراقی را به نظامی‌های مستقر در منطقه تحویل می‌دهد . نگارنده کتاب «خاطرات فرنگیس حیدرپور» از زمان کودکی تا دوران جنگ و حتی خاطرات او در دوران پس از جنگ و دیدار او با مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۰ را در کتاب شرح داده است. رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم گیلان غرب در مهر ماه سال ۹۰ درباره این شیر زن گیلان غربی می گوید: ” در شهر شما بانویی مسلمان و شجاع در مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی مهاجم را به خاک و خون بنشاند . این را نگه دارید برای خودتان و حفظ کنید .
 جنگ از منظر مردم بومی و بی‌دفاع محور این کتاب است که فرنگیس حیدرپور این‌بار به روایت آن پرداخته است.
پدرم می‌گفت : فرنگیس ؛ براگم !
...توی یک چشم بر هم زدن ، آب چشمه قرمز شد. سریع به سرباز دیگر نگاه کردم. وحشت کرده بود. به طرفم آمد. من هم ترسیده بودم. به اطرافم نگاه کردم. تبرم توی فرق سرباز عراقی جا مانده بود. پدرم هیچ حرکتی نمی کرد. خشک شده بود؛ مثل یک مجسمه.
مادرم همیشه می گفت :” چقدر شری تو ، فرنگ ! اصلا اشتباهی دنیا آمدی و باید پسر می‌شدی. هیچ چیزت به دخترها نرفته . دختر باید آرام و با حیا باشد ، متین و رنگین …”
وقتی می دید به حرفش گوش نمی دهم ، می گفت :” فرنگیس مردی گفتند ، زنی گفتند … کاری نکن هیچ مردی برای ازدواج نیاید سراغت ! دختر باید سنگین و رنگین باشد .”
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده