معرفی بیشتر شهید «کربلای 5»
سال 1348 در روستاي حصار مهتر از توابع شهرستان رباط كريم در خانواده اي كشاورز و مؤمن به دنيا آمد. از همان ابتداي زندگي شور و شوق اسلام و قرآن در قلب او موج مي زد و او براي فراگيري خلق و خوي اسلامي از ود انعطاف خاصي نشان مي داد...
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهدا پیام رسان عالم قدس به ملکوت اند پس این شهدایند که تعلیم ملائک را بدست گرفته اند که درس عشق راجز شهید نمی تواند تعلیم دهد لاجرم معلم سلوک عاشقی شهید است


تأملی بر زندگی نامه «شهید حمید امینی»

آشنایی با شهید

نام : حميد

نام خانوادگي : اميني

نام پدر : سبزعلي

محل تولد : روستای حصار مهتر از توابع شهرستان رباط کریم

تاریخ تولد : 1348

مدرک تحصیلی : اول متوسطه

رشته تحصیلی : اقتصاد

وضعیت تأ هل : مجرد

شغل شهید : محصل

تاریخ شهادت : بیست و نهم دی 1365

نام عملیات : کربلای 5

نحوه شهادت : اصابت ترکش به جاوید الاثر

محل شهادت : شلمچه

نشانی مزار: مفقودالاثر

مدت حضور درجبهه : 6 ماه

دفعات اعزام : دو بار، اسفند 1364 و مهر ماه 1365

تاریخ آخرین اعزام : مهر 1365

ارگان اعزام کننده : سپاه رباط کریم

یگان خدمتی : لشگر سید الشهدا گردان علی اصغر گروهان الغدیر دسته 3

آخرین مسئولیت در جبهه : آر پی جی زن

سابقه مجروحیت : در سال 1364 اسفند ماه در فکه زخمی شد

تاریخ مجروحیت : اسفند 1364

ناحیه آسیب دیده : ناحیه ران پای راست

خلاصه ای از زندگی نامه شهید

سال 1348 در روستاي حصار مهتر از توابع شهرستان رباط كريم در خانواده اي كشاورز و مؤمن به دنيا آمد. از همان ابتداي زندگي شور و شوق اسلام و قرآن در قلب او موج مي زد و او براي فراگيري خلق و خوي اسلامي از ود انعطاف خاصي نشان مي داد.

پس از سپري نمودن دوران كودكي پا به عرصة درس و مدرسه گذاشت و با تمام سختي ها، تحصيلاتش را تا اول دورة متوسطه ادامه داد و پس از آن داوطلبانه عازم جبهه هاي نبرد شد تا به عنوان يك جوان مؤمن و بسيجي در مشكلات حادي كه براي كشورش اتفاق مي افتاد وظيفة شرعي و ميهني خود را انجام دهد.

لذا در سال 1364 از طريق بسيج سپاه پاسداران رباط كريم به جبهه هاي نبرد اعزام شد و در گردان علي اصغر از لشگر ده سيد الشهداء با سلاح آرپي جي به سمت ماشين جنگي دشمن نشانه مي رفت و هر باز ضربه اي مهلك بر آن وارد مي كرد. در گرما گرم نبرد در منطقة عملياتي فكه در اسفند ماه سال 1364 از ناحية ران پا مجروح شد و جهت مداوا به پشت جبهه منتقل شد.

ولي او كسي نبود كه همسنگرانش را در ميدان نبرد تنها بگذارد، بنابراين با عشق به حسين (ع) دوباره به جبهه برگشت و به رزم مشغول گرديد تا اينكه سال 1365 كه منطقة شلمچه به آوردگاهي عظيم تبديل شده بود او نيز با موشك هاي آرپي جي خود منطقه را براي سپاه فريب خورده و متجاوز عراق به جهنمي هولناك تبديل كرده بود.

او با ساير همرزمان خود هر بار ضربات كاري و مهلكي بر پيكرة ارتش عراق وارد مي ساختند و مسلماً اگر پشتيباني هاي كشورهاي عربي و استكبار جهاني چه از نظر نيرو و چه از نظر تجهيزات نظامي در كار نبود ارتش عراق به هيچ وجه نمي توانست در برابر رزمندگان اسلام مقاومت نمايد.

به هر حال اين عزيز دلاور نيز در اين عمليات غرور آفرين در بيست و نهم دي ماه سال 1365 بر اثر انفجار خمپاره بر روي پيكر پاكش به جرگة شهداي جاويد الاثر پيوست، به گونه اي كه هنوز اثري از پيكر پاكش به دست نيامده است.

1. نكات برجسته در زندگي شهيد : احترام خاصي به بزرگترهاي فاميل و محل زندگيش مي گذاشت و خيلي اهل صلة رحم بود.

الف: فعاليت هاي مهم عبادي و معنوي : در نماز جماعت هاي مسجد اكثراً شركت مي كرد و در بسيج خيلي فعاليت مي كرد. كارهاي تبليغاتي بسيج و پاسداري در شب ها اكثراً ايشان حضور داشتند.

ب: فعاليت هاي مهم سياسي و اجتماعي : شركت در راهپيمائي هاي سياسي و اجتماعي و نماز جمعه و جلسات دعاي توسل خيلي علاقه داشت. در آن موقع هميشه شب هاي جمعه و دعاي كميل در يكي از روستاهاي همجوار برگزار مي شد و ايشان مردم را براي شركت دعوت مي كرد.

ج: فعاليت هاي مهم علمي، فرهنگي و هنري : در واحد تبليغات پايگاه زحمات زيادي مي كشيد و در مراسم ها در زدن پلاكادرهاي مربوطه به هر مراسم را تزئين مي كرد و هميشه ايشان با اخلاق خوبي كه داشت دوستانش به هواي او مي آمدند بسيج و با ايشان در كارهاي فرهنگي و تبليغاتي فعاليت مي كردند.

د:ويژگي هاي بارز اخلاقي : ايشان روي شادي داشتند، خيلي بين فاميل صلة رحم مي كردند و اگر اشخاصي در محل، چه در فاميل و همسايگي مريض بود ايشان سركشي مي كرد و اهل كار بودند و در كار كشاورزي خيلي به پدرش كمك مي كرد.

2. فرازهايي از وصيت نامه : ايشان در وصيت نامه خيلي تأكيد مي كردند كه امام را تنها نگذاريد و ايشان بودند كه ما را نجات دادند و راه درست زندگي كردن را به ما آموختند و هميشه به پدر و مادر مي گفتند كه در سختي ها صبور باشيد و مي گفتند ما بايد به جبهه برويم و هدف از جبهه رفتن راشركت در جهاد و شهادت و حفظ اسلام و پيروزي اسلامي مي دانستند.

3. خاطرات والدین و همسر و فرزند و دوست و همرزم : ايشان زماني كه دو تا برادرش در جبهه بودند اصلاً ما جاي خالي آنها را احساس نمي كرديم چون خيلي به ما كمك مي كرد و روي گشاده اي داشت و هميشه لبخند به لب داشت و همرزمانش نيز همين را مي گويند.

«روحــــــش شاد و راهــــــــش پر رهـــــــــرو باد»

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده