مصاحبه/سالروز ولادت/خاطرات
چند ماهی نگذشته بود که اسمش برای وظیفه مقدس سربازی درآمد و او به سربازی رفت . مدتی نگذشت که انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی رخ داد و او مرتب به فرمانده خود احترام می گذاشت ...

روایت 36 سال پیش از شهید حسین ترینگر /مصاحبه

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهیدحسین ترین گر/ بيست و پنجم دي 1339در شهرستان ورامین به دنیا آمد. پدرش احمد و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه روغنکشی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم مرداد 1361، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در حسین رضای زادگاهش واقع است.

روایت 36 سال پیش از شهید حسین ترینگر /مصاحبه

روایتی خواندنی از «رضا نوروزی» همسر خواهر شهید «حسین ترین گر» آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

 از زمان کودکی او را می شناختم که او فرزند یکم خانواده کارگر و زحمت کش بود و خیلی علاقه به تحصیل داشت و مرتب با خود می گفت می خواهم فرد مفیدی برای این جامعه باشم ولی نظر به اینکه پدرش برای ادامه تحصیل او پولی نداشت لذا تا کلاس ششم ابتدایی بیشتر نخواند ناچار شد به شغل شریف کارگری مشغول شود که از کارهای آن شهید بزرگوار می توان گفت کشاورزی، بنایی، بعد از این کارها در کارخانه قند ورامین مشغول به کار شد.

چند ماهی نگذشته بود که اسمش برای وظیفه مقدس سربازی درآمد و او به سربازی رفت . مدتی نگذشت که انقلاب شکوهمند جمهوری اسلامی رخ داد و او مرتب به فرمانده خود احترام می گذاشت .


روایت 36 سال پیش از شهید حسین ترینگر /مصاحبه

صحبت جنگ ایران و عراق سر زبانها افتاده بود و او داوطلبانه عازم جبهه جنگ حق علیه باطل شد تا این که دست راست او ترکش خورد او را به تهران آوردند پس از بهبودی از طریق ارتش جمهوری اسلامی او را معاف نمودند.

ولی او باز هم آرام نگرفت و مرتب می گفت من تا آخرین قطره خونم را می دهم تا بعثیان عراقی را از خاک کشورم دور نمایم و برای پاداش این کارم به کربلا می روم و از نزدیک قبر سیدالشهداء را زیارت می نمایم .

چون قبلا در کارخانه قند ورامین بود مشغول به کار شده بود از طریق کارخانه مجدداً به جبهه رفت در این حمله دوم تیر به گردن او اصابت کرد و مدت دو هفته در بیمارستان و بعد در منزل بود و بهبود یافت و باز هم عشق به الله و بخاطر اسلام و برای نابود کردن دشمن آرام نگرفت و خلاصه به هر ترتیبی بود برای بار سوم به جبهه رفت.

و بطوری که یکی از دوستان آن شهید می گفت تا آخرین قطره خون خود جنگید و بسیاری از این کافران بعثی را به درک فرستاد و درآخرین لحظات خودش نیز شهید شد (در حمله سومار) و هنوزم جنازه آن شهید به دست خانواده اش نرسیده است .

این بود ماجرای زندگانی شهید حسین ترینگر و خاطرات من از او ناگفته نماند که پدر و مادرش از اینکه جوانی زحمت کش و وطن دوست را از دست داده اند هیچ گونه ناراحت نیستند و تنها فقط یک چیز را که فرزند او می خواست و بدست نیاورد و آن زیارت شهید کربلا بود او را قدری متاثر نموده است .

منبع: برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده