سه‌شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۲
بخشی از نامه شهید "مجید بخشنده پیله رود "که برای خواهرش نوشته است را بخوانید: «سلام من بر شما خواهر عزیزم امیدوارم که حالتان خوب و درسایه خداوند بزرگ پیروز و شاد و خندان باشید. عرض می شود اگر احوالات اینجانب را جویا باشید به امید خدا سلامت و دعاگوی عمر شماها می‌باشم.»


بخشی از نامه شهید

به گزارش نوید شاهد استان اردبیل:شهید "مجید بخشنده " در ششمین روز از اسفند ماه سال 1341 در اردبیل به دنیا آمد و در دوازدهم خرداد ماه سال 1361در عملیات بیت المقدس (2)در منطقه عملیاتی کوشک در خرمشهر به درجه رفیع شهادت رسید .

این شهید گرانقدر در ادامه نامه خود برای خواهرش چنین می نویسد: «خواهرجانم امروز که این نامه را برایت می نویسم روز بسیارخوبی است و من ازفرصت استفاده کردم و از سنگرم بیرون آمدم و با خوشحالی شروع به نوشتن این نامه کردم. خواهر عزیزم می دانی حمله ما با پیروزی کامل به پایان رسید و چندین کیلومتر پیشروی کردیم، بسیاری از مناطق عملیاتی حساس دشمن را فتح نمودیم و بسیاری از نفرات دشمن را نابود کردیم و چندین هزار نفر را در این حمله به اسارت خود درآوردیم .

خواهر عزیزم از خوشحالی نمی دانم چه برایت بنویسم ای کاش شما هم اینجا بودید و پیروزیهای رزمندگان را از نزدیک با چشم خود می دیدید که چطور رزمندگان اسلام با صدامیان تن به تن می جنگند و چقدر دلاورانه پیشروی کردند.

خواهر جان در این لحظه که دارم این نامه را برایت می نویسم از خوشحالی در پوست خود نمی گنجم وبه هرکجا که نگاه می کنم رزمندگان اسلام رامی بینم که درحال کوبیدن دشمن هستند وهمه شاد و خندان وبه یاری خدا به پیشروی خود ادامه می دهند و مزدوران عراقی از ترسشان یک به یک فرارمی کنند و یا دستهایی که به نشانه تسلیم بالا برده اند خود را تسلیم رزمندگان اسلام می کنند و با کامیونها به پشت جبهه منتقل می شوند و میگویند ما خوشحالیم از اینکه اسیر شدیم و از دست صدام نجات یافتیم .

خواهرم فکرش را بکن چند کیلومتر دیگر با مرز فاصله نداریم و به امید خدا تا چند روز دیگر تمام مرزها را به دست خود می گیریم و جنگ را با پیروزی تمام به پایان میرسانیم . و پیروزی را آنچنان که به شما قول داده بودم با خود به شهرمان می آورم و به عنوان عیدی تقدیم شما و ملت شهید پرور ایران می کنم.
خواهر جان می دانم که بعد ازخواندن نامه ام خوشحال می شوی و به رزمندگان بویژه به برادرت افتخار میکنی که در این پیروزی سهم کوچکی را به عهده داشتم خواهرجان خوشحال باش از اینکه برادرت دراین حمله شرکت داشته است .
خواهرجان نمی دانی که وقتی من و علی دوستم اسیرها را می گرفتیم وبه پشت جبهه می آوردیم درآن لحظه من فکر میکردم که خواب میبینم واصلا باورم نمی شد که من خودم هستم و مانند یک شیر در جبهه ها می غّرم. من و علی در آن موقع که داشتیم اسرا را می آوردیم به همدیگر نگاه می کردیم و من خوشحال بودم که چنین مزدوران غارتگر عراقی در برابر رزمندگان اسلام ضعیف و ناتوان شده‌اند. واقعا یاد آن روزها را باید همیشه به خاطر داشته باشیم. 
بگذریم از اینها چون اگر بخواهم همه ی خاطره ها را برای شما بنویسم باید یک هفته تمام بنشینم و بنویسم و این نامه را که دارم می نویسم هنوز هم داریم پیشروی میکنیم و با تیرهای خود قلب صدامیان کافر را هدف قرار می دهیم، خواهرجانم راستی حالت چطور است می دانم بعد از خواندن نامه خوشحال می شوی و به تکاوران دلیر و از جان گذشته میهن خود افتخار میکنی دوستت دارم خواهر مهربانم حتی بیشتر از خودم .
خواهرجان سلام ما رابه تمام فامیل ودوستان و آشنایان برسانید و بگوئید که ماحالمان خوب است وبه امیدخدا زنده ایم و شما نیز همیشه شاد و خندان باشید.
خدانگهدار شما ،برادرهمیشه دوستتدارت "مجید بخشنده"

انتهای پیام \
 
 
 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده