دلنوشته ای از همرزم شهید «حکمعلی نوراللهی»
نوید شاهد - «جبهه ای که تو آن را مقدس کردی هنوز بوی شهادت می دهد، هنوز آن دیار با نام تو و همرزمانت زنده وعطرآگین است، چون شما زندگان همیشه در تاریخ اسلام هستید و با خون خود ثابت کردید، بهترین مردان خدایید.» در ادامه نوید شاهد شما را به مطالعه این دلنوشته که به قلم "وهاب جعفری" از همرزمان شهید نوراللهی درباره شهید نوشته شده است، دعوت می نماید.

جانباز گرانقدر وهاب جعفری از همسنگران شهید «حکمعلی نوراللهی اصل »در فراق رفیقش ودر منزلت شهید چنین نوشته است ،که از نظر میگذرانید.


به گزارش نوید شاهد استان اردبیل؛ شهید «حکمعلی نوراللهی»درسال1345 در یکی از روستاهای شهرستان مشکین شهر از توابع استان اردبیل به دنیا آمد و در سال 1364در حوالی سلیمانیه عراق طی عملیات والفجر 9به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
جانباز گرانقدر وهاب جعفری از همرزمان "شهید نوراللهی "در منزلت ومقام رفیق شهیدش دلنوشته ای دارد که از نظر می گذرانید.

ای سبکبال عاشق ای شهید، جبهه ای که تو آن رامقدس کردی هنوز بوی شهادت می دهد، هنوز آن دیار با نام تو و همرزمانت زنده و عطرآگین است، چون شما زندگان همیشه در تاریخ اسلام هستید و باخون خودثابت کردید، بهترین مردان خدایید، شهادت تقدیر آسمانیان است و در زمین، آسمانیان را مجال اندک است که هر آن حیات اشتیاق و شوق پرواز آخرین را گواراتر می سازد .

باید حق کلام درخصوص این واژه «شهید» زیبا ادا شود لذا شایسته است، دفتر دل را گشود، جوهر فکر را تراوش داد و قلم خلوص را به دست گرفت و با قطره های خون بر ورق سفیددل نگاشت که به راستی شهیدان ما کربلاییان برگزیده ای هستند که نزد آسمانیان برتر و نامدارترند، آنان طالب کوی جانان بودند و سودای عبودیت خدا درسر می پروراندند .

روزگار تفنگ یادت هست، یادتان مانده است خاطره ها، هرکه ترسید و رفت ما ماندیم، خیمهبر چید و رفت ماماندیم، ای برادر هنوز بیداری  سنگرت را بیاد می آری، آن شبها یا علی، یاحسین، یارب ها، حمله های مهیب در دل شب، عشق، میدان مین و داوطلب، حرف حرفِ دل است، می فهمی، عاشقی مشکل است، می فهمی نیمه شب سینه خیزدر معبر، سنگر و جا نماز و یک دفتر، دفتر خاطرات یادت هست، لحظه های فراق یادت هست، سنگری بود و خاکریزی بود، هرشب اندیشهء عزیزی بود، گفته بودی شهید خواهی شد، گفته بر دل نشست و ماتم شد، آتش و خون و خاک در سنگر، ازدحام پلاک در سنگر، گل شقایق مادر چه زود پرپر شد، در کنارم چه عاشقانه به ندای رب خود لبیک گفتی و چه آسان و با شوق و لبخند دست از دامان تعلقات این دنیا شستی رفیق! 


انتهای پیام /



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده