پدر شهید «سید علیرضا صادقی» با چشمانی اشکبار، اما دلی آرام از فرزندی میگوید که در نوجوانی مرد میدان بود و در ارتفاعات سلیمانیه عراق با فریاد «یا حسین (ع)» به قافله شهدا پیوست. روایت او، روایتی است از ایمان، صبوری، و داغی که به نیت رضا، تحمل شد.
شهید «خدا مروت گلی»، نوجوان مؤمنی از دیار گرمخانی بود که در سالهای آغاز انقلاب، در راهپیماییها شرکت کرد، به بسیج عشایری پیوست و سرانجام در عملیات والفجر ۹ در سلیمانیه به شهادت رسید. مادرش با صبری مثالزدنی، سالها چشمانتظار پیکر او ماند.
تصاویر به یادگار مانده از شهید «حاجی امیری» توسط پایگاه اطلاع رسانی کرمانشاه منتشر شد.
شهید «امرعلی کماسی» در وصیتنامهاش با ایمان راسخ به راه امام و انقلاب، آمادگی کامل خود را برای فدای جان در راه اسلام را اعلام کرده و خواستار ادامه این راه توسط دیگران شده است.
شهید «امر علی کماسی» با آرامشی خاص از پیوستن به برادران شهیدش سخن میگوید و وصیت میکند کسی برای او گریه نکند. او مأموریت خود را رساندن پیام پیروزی به ارواح شهدا میداند؛ مأموریتی پر از امید و باور.
شهید «خداداد کماسی»، بسیجی بیادعای روستای مارنگاز، در وصیتنامهاش نوشت: «آرزو دارم تشنهلب، جگرسوخته و گلوبریده، چون حسین (ع) بمیرم.» او از دل جبهه، با زبانی ساده اما ایمانی عمیق، راهی را برگزید که پایانش شهادت و آغازش عشق به کربلا بود و سرانجام، در ۲۹ مرداد ۱۳۶۲، بر اثر گلوله دشمنان دین در سنقر به آرزوی حسینیاش رسید.