تاکنون هر چه گفتیم سخن از پدران آسمانی و فرزندان زمینی بود، پدرانی که رفتند و یادگاران آن‌ها رهرو راه‌شان هستند اما در این میان عده‌ای مستثنی شدند چون هم پدر و هم فرزند، هر دو با هم آسمانی و برای شهادت در راه خدا انتخاب شدند.

به گزارش نوید شاهد اردبیل: در میان خیل شهدای هشت سال دفاع مقدس، پدران و فرزندان بسیاری هستند که از یک خانواده در کنار هم در جبهه‌های مبارزه حق علیه باطل حضور یافتند و پدر و فرزند با هم بر بال فرشتگان و با رنگی سرخ به کهکشان پرگشودند و آسمانی لقب گرفتند.

 یکی از این شهدا، شهید «ذکی بهفر» و تنها پسر دلبندش « محمدرضا» هستند که در دفاع از خاک این مرز و بوم، گوی سبقت را از هم ربودند و در پیشگاه الهی شهادت را بر همدیگر تبریک گفتند. این پدر و پسر با شهادت خویش، ایثار و ازخودگذشتگی را معنای زیبایی بخشیدند و نشان دادند برای پاسداری از دین و اسلام، پدران و فرزندان بسیاری باید آسمانی شوند.

حاج ذکی با آن وجود مهربانش که در تمام عمر یار و یاور مردم بویژه مستضعفان بود و در دوران طلایی مبارزات انقلابی به عنوان نماینده کارگران شرکت ملی نفت ناحیه اردبیل با کمیته انقلاب اردبیل ارتباط و در کنار روحانیون مبارز منطقه هدایت جامعه کارگری شرکت نفت را بر عهده داشت وقتی دید دشمن وطنش را آماج حملات ددمنشانه خود قرار داده است تاب نیاورد و در سال 1362برای دفاع، اسلحه به دوش انداخت و با دل کندن از بچه‌ها و زندگی‌اش، راه جبهه را پیش گرفت.

محمدرضا وقتی عزم راسخ پدر را برای دفاع از کشور و ناموس مردم دید تاب نیاورد و تصمیم گرفت او هم در کنار پدر بجنگد اما مانده بود که چگونه به مادر بگوید که او هم عزم راه عشق کرده است. لطیفه مطهری، مادرش می‌گوید: محمدرضا وقتی موضوع رفتنش به جبهه را گفت ناراحت شدم و گفتم: «پدرت که جبهه است بگذار او برگردد بعد تو برو». گفت: «مادرجان! تو چشم من هستی و انقلاب و اسلام قلب من است. بدون چشم می‌توانم به زندگی ادامه دهم ولی بدون قلب نه. خواهش می‌کنم اجازه بده برای زنده ماندن قلبم به جبهه بروم». با شنیدن حرف‌هایش، اشک در چشمم حلقه زد و ناخودآگاه در آغوشش گرفتم. بعد از چند روز راضی شدم که او هم برای دفاع از کیان اسلامی راهی جبهه‌های حق علیه باطل گردد.

محمدرضا متولد 1346 در سال 1361 در حالی که در حال تحصیل در رشته مکانیک در هنرستان فنی رازی اردبیل بود سنگر جبهه را بر سنگر مدرسه ترجیح داد و در گروه تخریب لشكر عاشورا مشغول شد و در عملیات مسلم‌بن عقیل شركت كرد. او بار دیگر در حالی که با اتمام امتحاناتش تنها یک درس فاصله داشت، عازم جبهه شد تا دوشادوش پدر در راه زنده نگه داشتن آرمان‌های انقلاب و امام راحل(ره) مباررزه کند .

دیداری عاشقانه در آسمان ها

حاج ذکی که در جبهه به عنوان راننده آمبولاس خدمت می‌کرد وقتی در جریان عملیات والفجر 4 به شدت مجروح ‌شد از همرزمانش ‌خواست پسرش محمدرضا را از جبهه برگردانند تا ضمن رسیدگی به خانواده، به تحصیل علم در حوزه علمیه قم بپردازد ولی غافل از اینکه فرزندش در فاصله نه چندان دوری از پدر مجروح شده و بر اثر شدت جراحت در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران بستری شده است.

پدر در 28 مهر 1362 در محور مریوان (پنجوین عراق) به شهادت ‌رسید و محمدرضا هم در کمتر از 10 روز و در هشتم آبان  به پدرش پیوست و پیکر مطهرش غروب 11 آبان در کنار پدر آرام گرفت. پیکر مطهر پدر و پسر آسمانی در فاصله چند روز از هم  به اردبیل منتقل شد و با حضور انبوهی از مردم فهیم و شهیدپرور تشییع و در گلزار شهدای بهشت فاطمه به خاک سپرده شدند.

فرازی از وصیت نامه شهید ذکی بهفر (31/5/1362(

 من راهم را خودم با آگاهی انتخاب کردم و همه و همه می‌دانند که راه ما، راه امام حسین (ع) بوده و می باشد بنابراین مادرم زیاد برایم گریه نکند و اگر خواست گریه کند بر سید شهیدان امام حسین (ع) و شهدای کربلای حسینی گریه کند. از همه بخصوص از فرزندانم می خواهم که با تمام توان خود، در راه اسلام و انقلاب اسلامی تلاش و کوشش کنند.

انتهای پیام./

گزارش: خدیجه سلمانی

منبع: اسناد شهدای استان اردبیل

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده