شهید«علی دوستدار» سیزده ساله بود که در عملیات خیبر شهید شد. پیکرش بعد از چهارده سال در زادگاهش به خاک سپرده شد.

چهارده سال چشم انتظاری خانواده شهید سیزده ساله اردبیلی

  به گزارش نوید شاهد اردبیل؛ شهید اکبر دوستدار فرزند علی در دهمین روز فروردین ماه سال 1349 در خانواده ای مذهبی و کشاورز در کلبه ای محقر در شهر رضی از توابع شهرستان مشگین شهر چشم به جهان گشود. پدرش از سر ایمان و اعتقاد به شهدای کربلا نام فرزند متولد شده اش را علی اکبر نهاد به امید اینکه ادامه دهنده راه شهدای کربلا باشد.
  مادرش دل آور، حمد خدای را به جا آورد و فرزندش را با محبت و فداکاری پرورش داد بنابر اعتقاداتی که خانواده این بزرگوار داشتند هفتمین فرزند خانواده دوستدار، قرآن را در محضر یکی از بزرگان روستا یاد گرفت. بطوری که در کلاس در تلاوت قرآن نفر اول می شد و جایزه دریافت می نمود.  
  علی اکبر، اندیشه سبز برگزید و به ستیز کویر نا پاکیها رفت. پدرش شب و روز تلاش نمود تا شرمنده خانواده اش نباشد کوشید و فرزندنش را در دبستان محل سکونتش اسم نوشت و معلم ها به خاطر احترامش از او راضی بودند. در مدرسه نفر اول بود و همیشه معلم ها او را تشویق می نمودند .
  دوران ابتدایی علی اکبر، با انقلاب شکوهمند ملت ایران مصادف بود. فکر و ذکرش فقط درس و امام(ره) بود. بچه ها را بسیار دوست می داشت. دانش آموزان را جمع می کرد و به مسجد می‌برد تا سخنان بزرگان را راجع به جنگ و امام بشنوند. در مدرسه عضو فعال بسیج بود؛ چون عاشق امام بود به سخنان گرانبهایش گوش می داد و فردایش با شور و حال خاص به بچه ها توضیح می داد و بچه ها را جهت اطاعت از فرامین امام دعوت و تشویق می کرد. چون سخنانش از ته دل بود به دلهای بچه های مدرسه اثر می گذاشت. از مدرسه که بر می گشت با دوستانش به مسجد و پایگاه می رفت. در صف اول تظاهرات کنندگان بود در روستا همه مات و مبهوت مانده بودند که نوجوانی با این سن کم، احساس مسئولیت می‌نمود. علی اکبر سیزده ساله بود که امام و شرح جان فشانی شهدای انقلاب را از دوستان و آشنایانش شنید و به راه و عقیده آنها علاقه خاصی پیدا کرد .

  در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی می کوشید و روح بی قرارش بهانه ای می جست تا مرادش لب، تر کند که به جبهه برود و در جمع بسیجیان سپاه پاسداران مشگین شهر به جبهه اعزام شود و اصرار معلمان و خانواده برای رفتن او با توجه به کمی سن در او تأثیری نداشت پیکار با اسلحه را بر جنگ با قلم ترجیح داد و رفت.
  آرزویش این بود که تا آخرین لحظه از کشور دفاع کند تا لبخند شادمانی بر لبان امام بنشاند بنابراین جان را آن ارزش و مقام قائل نبود که از فشاندنش در راه اسلام و قرآن از آن دریغ کند دشمن تا دندان مسلح پیش می آمد و برق شاد ی و وصال در چشمان اکبر سیزده ساله می درخشید.
برادر گرامی شهید نقل می کند: آخرین باری که برادرم اکبر به خانه آمد شب، اکبر را در حال نیایش با خدا دیدم متوجه شدم که حال و روزش فرق می کند. بعد از اینکه نمازش را تمام کرد؛ گفت: دلم می خواهد همه خانواده را ببینم! و از دیدنتان سیر نمی شوم. احساس می کنم به خواسته دلم نزدیک می شوم و شهادت را در آغوش خواهم گرفت.
این نوجوان پس از ماهها دفاع از دین و میهن، در عملیات خیبر در منطقه جنگی جزیره مجنون در تاریخ سی ام بهمن 1362 در سن 13 سالگی شربت شهادت را نوشید و پس از 14 سال دوری و انتظار از وطن و خانواده اش پیکر پاکش پس از تشییع در شهر زادگاهش رضی به خاک سپرده شد.

 

انتهای پیام/

 

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده