گفت‌وگوی نویدشاهد با مادر همسر یک جانباز 70درصد
رضوان ملامحمدی‌زاده می‌گوید: «هر زمان کسی احتیاج به کمک داشت، دستش را می‌گرفتم و هر کاری که در توانم بود برایش انجام می‌دادم. مریم خانم که عروس و دختر من بود، همیشه درکنارش بودم و نمی‌گذاشتم احساس تنهایی کند. صبوری و مهربانی مریم باعث شده بود تا مادرانه در کنارش باشم و مانند دخترم، از او که جانباز 70 درصد است، مراقبت کنم.»

نوید شاهد: رضوان ملامحمدی‌زاده مادر «جواد زارعی»، کارشناس الاهیات که از سال 1369 در عرصه فرهنگی فعالیت پررنگی داشت و با سازمان تبلیغات، دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی (پاسخگو به مسائل شرعی)، شهرداری و مشاوره رایگان چمران در انس با فطرت همکاری می‌کرد. خبرنگار نوید شاهد همزمان با ولادت زینب(س) و روز پرستار با «رضوان ملامحمدی زاده» مادر شوهر جانباز70درصد «مریم ذوالقدر» که برای عروسش همچون پرستار بود، گفت‌وگو کرد.

جانباز مریم ذوالقدر

ماجرای جانبازی «مریم ذوالقدر»

رضوان ملامحمدی‌زاده در ابتدا با اشاره به دوران دفاع مقدس درباره ماجرای جانبازی عروس خود می‌گوید: مردم ایران در دوران دفاع مقدس با مسائل مختلفی روبه‌رو شدند، دفاع مقدس نه تنها جنگی نابرابر بود بلکه دشمن به هیچ قانون و قواعد بشری و بین‌المللی نیز پای‌بند نبود. مردم در شهرها، بیمارستان‌ها و خانه‌های خود امنیت نداشتند، حتی دانش‌آموزان در کلاس‌های درس و مدرسه نیز از بمباران و حملات هوایی دشمن متجاوز در امان نبودند. رژیم بعث که نمی‌توانست پاسخ رزمندگان در جبهه‌های جنگ را بدهد مردم بی‌دفاع را مرتباً مورد حمله قرار می‌داد. مریم ذوالقدر عروس من، کسی بود که تلخ‌ترین حادثه زندگی‌اش را تجربه کرد و در این دوران 25نفر از شاگردان خود را در حادثه اصابت راکت به کلاس درس از دست داد.

وی ادامه داد: او در سال 1363 بعد از گرفتن دیپلم و چند دوره امتحان و آزمون در 23 مهرماه همان سال در روستای «خرامه» توانست معلم نهضت سوادآموزی شود. همزمان با 29بهمن 1365 در یکی از روزها که مریم در مدرسه مشغول سوادآموزی به شاگردان خود بود، هواپیماهای دشمن متجاوز شهر «پیاله» از توابع شیراز را بمباران کردند و مریم حین گفتن املا به شاگردانش، ترکش‌هایی به بدنش اصابت کرد و زخمی شد. او فکر می‌کرد شاگردانش هیچ آسیبی ندیده‌اند اما پس از یک ماه‌ونیم که در icu بود متوجه شد که 25نفر از شاگردانش در این حادثه شهید شده‌اند.

وی افزود: در این حادثه مریم پای چپش از بالای زانو و پای راستش از زیر زانو قطع شد و پس از عمل جراحی که روی پایش انجام شد برایش پای مصنوعی گذاشتند. دخترم مریم حدودا یک سال‌ونیم مرتبا بین خانه و بیمارستان در رفت‌و آمد بود تا اینکه در سال 1370 در بخش اداری نهضت سواد آموزی مشغول فعالیت شد و از سال 1381 وارد آموزش و پرورش شد.

نحوه آشنایی با «مریم خانم»

مادرشوهر این بانوی مجاهد درباره نحوه آشنایی و خواستگاری از مریم خانم گفت: برادر من آن زمان مسئول بنیاد شهید شهر شیراز بود. برای عید دیدنی به منزل ما آمده بود که حرف از بانوی جانبازی به نام «مریم» شد. قرار بود که به دیدار مریم برود. از من و پسرم «جواد» خواست تا همراهش برویم. زمانی که ما به آنجا رسیدیم، مریم خانم پای سجاده نماز می‌خواند. نمازش که تمام شد به پیش ما آمد و در کنار مادرش نشست. برادرم به مادر مریم خانم گفت: «آماده شوید برای حج، ما برای شما یک سفر حج تدارک دیدیم.» مادر مریم‌جان در پاسخ به برادرم گفت: «من الان حج نمی‌خواهم، یک انسان درست و شریف برای ازدواج با دخترم می‌خواهم.  تمام نگرانی‌ام مریم است.» بعد از آنکه ما به منزل برگشتیم. پسرم جواد گفت: «من مریم خانم را برای ازدواج انتخاب کردم، می‌خواهم با ایشان ازدواج کنم.» آن روزها من هم به دنبال دختر محجوبی مانند مریم برای همسری پسرم بودم. از پیشنهاد و انتخاب پسرم خوشحال شدم، اما برایش از مسئولیت و سختی‌های زندگی با بانویی در شرایط مریم گفتم. اما جواد تصمیمش را گرفته بود. به من گفت: «مادر من به جبهه رفتم و شهید نشدم، می‌خواهم دِینم را به این انقلاب ادا کنم.» من هم با شنیدن این حرف‌ها او را در این راه حمایت کردم.

وی گفت: جواد من، در سال 1384 با مریم خانم ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک گل‌پسر به نام جلال است. پس از ازدواج به‌خاطر شرایطی که دخترم مریم داشت بازنشسته شد و با به دنیا آمدن پسرش دیگر نتوانست از پای مصنوعی استفاده کند و برای همیشه بر روی ویلچر نشست.

مادرانه از «مریم» مراقبت می‌کردم

رضوان ملامحمدی‌زاده درباره مراقبت‌های مادرانه خود بیان کرد: هر زمان کسی احتیاج به کمک داشت، دستش را می‌گرفتم و هر کاری که در توانم بود برایش انجام می‌دادم. مریم خانم که عروس و مثل دختر من بود، همیشه درکنارش بودم و نمی‌گذاشتم احساس تنهایی کند. کمک کردن به دیگران در ذات من است. صبوری و مهربانی مریم باعث شده بود تا مادرانه در کنارش باشم و مانند دخترم از او مراقبت کنم.

جایگاه مادرشوهر جایگاه مادر و دختری است

رضوان ملامحمدی زاده درباره تغییر نگرش جوانان نسبت به کلمه مادرشوهر توضیح داد: من به عنوان یک مادرشوهر علاقه‌مندم تا دیدگاه انسان‌هارا نسبت به این کلمه تغییر دهم. مادرشوهر می‌تواند مادر عروس باشد. اگر انسان‌ها دیدگاه خود را تغییر دهند، رفتارشان هم تغییر خواهد کرد. در فرهنگ ما باید در جایگاه مادرشوهر نگرش ایجاد شود. جایگاه مادرشوهر جایگاه مادر و دختری است.

دختر من «مریم» صبر زینبی دارد

مادر شوهر این بانوی جانباز در ادامه درباره ویژگی‌های رفتاری عروسش اظهار داشت: مریم خانم دختری قوی و صبور بود و این قدرت و صبر را از بانویی پاک دامن به نام حضرت زینب(س) می‌گرفت. دختر من مریم، صبر زینبی دارد.

صبر حضرت زینب(س) مثال زدنی است

رضوان ملامحمدی‌زاده با اشاره به صبوری حضرت زینب(س) درباره ایشان می‌گوید: تاریخ هرگز زنی به صبوری زینب (س) ندیده است، او ام مصائب است. هرجا که نامی از زینب می‌برند، واژه صبر به ذهن می آید. او تجسم صبر خدایی است. صبر و پایداری او در برابر تمام مصائب زندگی در مدینه، در کربلا، از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام بر کسی پوشیده نیست. صبر زینب(س)، برگرفته از نگرش زیبای اوست آنجا که می‌گوید: «ما رأیتُ إلّا جمیلًا» من چیزی جز زیبایی ندیدم.

از جوانان می‌خواهم زینب‌گونه زندگی کنند

رضوان ملامحمدی زاده در پایان بیان کرد: از جوانان می‌خواهم زینب‌گونه زندگی کنند. آنان باید حضرت زینب(س) را بشناسند. از ویژگی‌ها و خصوصیات اخلاقی و برنامه‌ها و اهدافی که آن حضرت در زندگی به آنها اهتمام می‌ورزیدند، آگاهی پیدا کنند. سپس با شناخت کامل آنها را سر لوحه زندگی خویش قرار دهند تا بتوانند با تأسی و اقتدا به این بانوی قهرمان و نمونه، یک زندگی سالم و با سعادت داشته باشند. از آنان می‌خواهم تا در زندگی به فکر آخرت خویش باشند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده