آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۶۵۹
۱۲:۲۸

۱۴۰۴/۰۵/۰۵

آخرین نامه عاشقانه به همسر

«بهمن حاجی زاده» در وصیت‌نامه خود می‌نویسد: سخنی چند با همسر مهربانم یقیناً انتظار شنیدن چنین سخنانی را نداری ولی چه کنم همسر عزیز اگر روزی این افتخار نصیب من شد از شما می‌خواهم صبور باشید که خداوند با صابران است من نیز بعد از خدا عشق و علاقه‌ای بالاتر از تو در قلبم ندارم و خدا شاهد است که بعد مرگم در جای قلبم حضور خواهی داشت و هرگز فراموشت نمی‌کنم زیاد سرتان را درد نمی‌آورم عزیزان تنها آرزوی دیگرم این بود که در ورزش کشتی به سکوی قهرمانانی بایستم و مدال طلا بر گردنم بیاویزند و به رهبر عزیزم هدیه نمایم.


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «بهمن حاجی زاده» ششم بهمن ۱۳۴۷، در شهرستان قائم شهر مازندران به دنیا آمد. پدرش حسن نام داشت. وی در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام بزرگ شد و در دوران دفاع مقدس به جبهه رفت و در تاریخ بیست و دوم مرداد ۱۳۶۷، در منطقه میمک به شهادت رسید و در گلزار شهدای کفشگر کلا به خاک سپرده شد.

آخرین نامه عاشقانه به همسر

فرازی از وصیت نامه شهید «بهمن حاجی زاده»:

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام امت و با سلام و درود به ارواح طیبه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی سخنی با ملت ایران و خانواده‌های معظم شهدا دارم پیام من به مردم شهیدپرور این است که قدر و منزلت خون‌های ریخته شده توسط دشمنان را بدانند و در تمامی جبهه‌ها از حیثیت و استقلال ایران عزیز دفاع کنند چرا که ما عهد کردیم که پرچم توحید را بر قلل رفیع و پیروزی به اهتزاز در آوریم و به این عهد تا ایثار جان خود ایستاده‌ایم و اگر سعادتی بود اینجانب به شخصه حاضرم جانم را نثار اسلام و ایران نمایم و از شما خانوادة گرامیم و بستگان عزیز خواهش می‌کنم در نبود من اشک نریزید و به من ناکام نگویید زیرا من به آرزوی خودم که شهادت بود رسیدم من افتخار می‌کنم که ریختن خونم باعث آبیاری درخت اسلام و آزادی مستضعفین می‌باشد و از شما می‌خواهم که گوش به فرمان خدا و امام عزیز باشید و در راه خدا از جان و مال خود دریغ نکنید و همیشه به فکر آخرت باشید و مادیات را رها کنید زیرا دنیا هیچ ارزشی ندارد.

کفنم را از صورتم بردارید

سخنی چند با خانوادة عزیز و رنج دیده‌ام عزیزان من پدرم برادرم و خواهران عزیز و کلیه فامیلان دوستان عزیز اگر روزی این افتخار نصیب من شد و شهید شدم از شما می‌خواهم قبل از دفن کردنم کفنم را از صورتم بردارید تا ببینم چه کسانی در انتظارم بوده و دوست داشته‌اند عزیزان حدود یک ساعت مرا دفن نکنید بعد در کنار مادرم مرا دفن کنید.

خواهران عزیزم همیشه صبور باشید خود بسازید و زینب گونه زندگی نماید.

مطلب مهم این است که خواهرانم را در جایی به خانه بخت بفرستید که با ایمان و با تقوا و فهمیده باشند و به خواهرانم زور نگوید برای اینکه ما چهار برادر و خواهر خیلی رنج کشیده‌ایم زن داداش عزیز وقتی خواهرانم می‌خواهند عروسی کنند مرا هم در جشن عروسی آنها دعوت کنید اگر در جشن عروسی آنها نیستم و اسفندعلی برادری ندارد میزبان آنها جواد باشد که آنها کمبود برادری نکنند جواد را جای من قبول داشته باشید پدر عزیز و رنج دیده‌ام تو در زندگی خیلی ناراحتی کشیده‌ای هرگز زحمت بی انتهای تو را فراموش نمی‌کنم امیدوارم در زندگی خطائی از من سر زده است ببخشی تا در آن دنیا روحم آسوده باشد مادرگرامی و عزیزم من هم پیش تو می‌آیم پس نیازی به وصیت نیست از خواهران و برادران و کلیه بستگان اگر خطائی از من سر زده است به بزرگواری خود ببخشید امیدوارم بعد از شهادتم با هم مهربان باشید و گذشت و مردانگی را فراموش نکنید و از خواهرانم خوب مواظبت کنید.

سخنی چند با همسر مهربانم یقیناً انتظار شنیدن چنین سخنانی را نداری ولی چه کنم همسر عزیز اگر روزی این افتخار نصیب من شد از شما می‌خواهم صبور باشید که خداوند با صابران است من نیز بعد از خدا عشق و علاقه‌ای بالاتر از تو در قلبم ندارم و خدا شاهد است که بعد مرگم در جای قلبم حضور خواهی داشت و هرگز فراموشت نمی‌کنم زیاد سرتان را درد نمی‌آورم عزیزان تنها آرزوی دیگرم این بود که در ورزش کشتی به سکوی قهرمانانی بایستم و مدال طلا بر گردنم بیاویزند و به رهبر عزیزم هدیه نمایم.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه