- خاطرات

navideshahed.com

همسرم لباس پاسداری اش را برایم به یادگار گذاشت

همسرم لباس پاسداری اش را برایم به یادگار گذاشت

همسر شهید «طاها عبدی» می‌گوید: «من و آقاطاها چهارسال زندگی مشترک داشتیم. یادم می‌آید روز خواستگاری به من گفت: شما همسر پاسدار خواهید شد و می‌دانید که بزرگترین آرزوی یک پاسدار شهادت است. او به آرزویش رسید و با لباس پاسداری به شهادت رسید و لباسش را برایم به یادگار گذاشت.»
دل‌نوشته| وطن برای من فقط یک جغرافیا نیست مادر دوم من است

دل‌نوشته| وطن برای من فقط یک جغرافیا نیست مادر دوم من است

جمیله جلیلی همسر جانباز دوران دفاع مقدس سیدولایت جلیلی از شهرستان بهارستان در پی حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به خاک کشور عزیزمان، برای مخاطبان نوید شاهد نوشت: من پرستار زخمش هستم. هم‌سنگر آرامشش صدایی برای گوش کرش، نفس برای ریه‌ نیمه‌جانش و تکیه‌گاهی برای خستگی‌هایش و در میان همه این‌ها، مادرم، خانه‌ام، بچه‌هام، و خاک وطنم را هم نگه داشته‌ام  نه با فریاد، بلکه با نجوا نه با شکایت، بلکه با افتخار وطن برای من فقط جغرافیا نیست، مادر دوم من است و اگر همسرم جان داد برایش، من هنوز جان می‌دهم.
مهدی عاشقانه دوست داشت به جبهه برود

مهدی عاشقانه دوست داشت به جبهه برود

مادر شهید «مهدی فردآرزومندی» نقل می‌کند: «شب‌ها وقتی اخبار در مورد جنگ و جبهه خبری می‌گفت، مهدی چشمانش پُراشک می‌شد و به ما اصرار می‌کرد که اینها همه هم سن و سال من هستند شما چرا مرا نمی‌گذارید که به جبهه بروم. به پدرش گفت: بابا جان مگر من از علی اکبر (ع) امام حسین (ع) عزیزتر هستم یا خونم رنگین‌تر از آنهاست.»
ماجرای شهید «فردآرزومندی» که امام زمان(عج) را در خواب دید

ماجرای شهید «فردآرزومندی» که امام زمان(عج) را در خواب دید

برادر شهید «مهدی فردآرزومندی» روایت می‌کند: «نیمه‌های شب بود که مهدی از خواب پرید. اطرافیانش با صدای او بیدار شدند و با تعجب به او گفتند: مهدی جان، چه شده؟ چرا اینطور از خواب پریده‌ای؟ و مهدی عرق ریزان گفت:‌ نمی‌دانید که چه خواب عجیبی دیده‌ام، باورتان می‌شود!!! خواب آقا امام زمان را دیدم! صبح همان روز، مهدی پس از خواندن نماز، خوابش را از اول تا آخر برای اطرافیانش تعریف کرد:خودش بود، آقا امام زمان(عج) تا به امروز صورتی به این زیبایی و گیرایی او ندیده بودم.»
پیروزی و موفقیت در رویای صادقه شهید «جهانگیری»

پیروزی و موفقیت در رویای صادقه شهید «جهانگیری»

شهید «سعید جهانگیری» در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: «الآن که این نامه را می‌نویسم دیشب خواب دیدم که به همراه چند تا از دوستانم به یک باغ زیبا و پر از گل رفتیم و با تعجب به آنها نگاه می‌کنیم، چون با همه باغ‌هایی که من دیده بودم فرق می‌کرد حتی با باغ خودمان انگار درختان آنها با درختان دیگر فرق داشت؛ و خلاصه خواب عجیبی بود امیدوارم به قول مامان خیرباشه.»