خاطرات شهدا؛
در راه مبارزه با خدا، نبايد از هيچ چيز واهمه داشت
خاطره اى از شهيد مسعود دهقان فرزند قربان على به روايت معصومه دهقان(خواهر شهيد)

به خاطر فعاليت هاى انقلابى، درس و دانشگاه را تعطيل كرد و برگشت قائمشهر و مشغول مبارزه شد. از من هم خواست بيانه اى بنويسم و خواهان تعطيلى مدارس بشوم. گفت:
توى چند برگه بنويس و ببر طبقه دوم مدرسه تان؛ طورى كه كسى متوجه نشود، بعد برگه ها را از آن بالا پخش كن توى حياط مدرسه تا بچه ها بخوانند و آگاه شوند.
مادرم كه حرف هاى ما را مى شنيد، گفت:
اين چه حرفى است كه به خواهرت مى زنى؟ او دختر است. اگر او را بگيرند، برايش مشكل درست مى شود.
مسعود لبخند زد و گفت:
مادر من! توى راه مبارزه با خدا، نبايد از هيچ چيز و هيچ كسى واهمه داشت.
اگر معصومه گرفتار بشود، ارزش آن بيشتر از اين است كه دست روى دست بگذارد و بى تفاوت باشد.
كتاب به مساحت آسمان/