یادی از مبارز غریب انقلاب 57 اردبیل شهید بخشعلی اعیادی
به گزارش نوید شاهد اردبیل، اصغر وقتی بزرگ شد و شش سال از دوران تحصیلی ابتدایی را به پایان می برد. وارد دبیرستان صاحب نام "جهان علوم" شد. دبیرستانی که غیردولتی بود و از اعتبار علمی خاصی برخوردار بود و هر کس را با هرمعدلی در آنجا نمی پذیرفتند. بخشعلی طبق گواهی نامه ی موجود در خرداد ماه 1354 بامعدل 73/18 موفق به اخذ دیپلم در رشته علوم طبیعی می شود و در همین سال در امتحانات کنکور ورودی دانشگاهها شرکت می کند و از دانشگاههای شیراز، اصفهان، تهران و تبریز قبول می شود در آخر در رشته پزشکی دانشگاه تبریز را برای ادامه تحصیل انتخاب می کند.
بخشعلی که روحی سرکش و ناآرام داشت و نمی توانست ظلم های دوران ستمشاهی و نابرابری های اجتماعی را بپذیرد، با ورود به دانشگاه با جهانی دیگر آشنا می شود. بستر فکری و فرهنگی دانشگاه روح انقلابی او را انقلابی تر می کند.
او در بحث های داغ علیه رژیم پهلوی شرکت می کند و نقد لفظی خود را تا جنبه ی اعتراض پیش می برد. با دستگاهای فرهنگی فاسد از جمله رسانه های طاغوتی به مبارزه بر می خیزد و در آگاهی و روشنفکری جامعه می کوشد. حضور او در سالهای اوج انقلاب اسلامی و آشنایی اش باحضرت امام خمینی (ره) وهمفکرانش او را در مسیری قرار می دهد که در نتیجه مبارزاتش دو بار از سوی دستگاه امنیتی رژیم (ساواک) دستگیر و بازداشت و مورد بازجویی وشکنجه قرار می گیرد.
رفته رفته انقلاب داشت شدّت می گرفت و مجامع علمی و آموزش بیش از سایر نهادها در صفوف مبارزه و تظاهرات حضورداشت. بخشعلی با هر فراز و شیبی انقلابی که داشت وارد سال آخر پزشکی می شود. ولی سال 1357 مدارس و دانشگاهها به تعطیلی کشیده شد و راهپیمایی ها و تظاهرات همه شهرها را فرا گرفت. بخشعلی هم بار و بندیل دانشجویی را جمع کرد و به اردبیل آمد. او که کوله باری از تجریه ی مبارزاتی داشت در متینگ ها و جلسات انقلابی اردبیل شرکت می کرد.
او حضور فعالی در راهپیمایی ها و تظاهرات داشت. و از آنجا که پزشکی برای خود شده بود و از معالجه و مداوا سر در می آورد ضمن حضور در مبارزات انقلابی به بیمارستانهای اردبیل می رفت و به معالجه مجروحین تظاهرات ها کمک می کرد.
روز شنبه 9 دی ماه 1357 برگ زرینّی برای انقلاب اردبیل است. صبح آن روز جوانان انقلابی و مؤمن اردبیل تظاهراتی به راه انداختند که تظاهراتی متفاوت از راهپیمایی های قبلی بود. بخشعلی وقتی درگیری عوامل رژیم با مردم و مجروح شدن تعداد کثیری از راهپیمایان را می بیند خود را به بیمارستان دکتر فاطمی (شیرخورشید سابق) می رساند.
او از ساعت 11 قبل از ظهر تا 3 بعد از ظهر به مداوا و رسیدگی به مجروحان کمک می کند. سپس با یکی از دوستانش به منزل آنها می روند. حدود ساعت 5 عصر مطلع می شود که یکی از دوستانش به نام " نورالدین جهانجویی" تیر خورده و نیاز شدید به خون دارد. بلافاصله خود را به بیمارستان شیر و خورشید می رساند و به او خون اهدا می کند. مردم با چنین حرکت های جوانان به وجد می آیند و شعار بلند «الله اکبر» « خمینی رهبر» «لااله الّا الله» سر می دهند و به مقابله با پاسبانها و ارتش شاهنشاهی بر می خیزند.
آن روز فردی به نام « سرگرد فلاحتی» مسؤول کنترل بیمارستان و ایجاد نظم و آرامش بوده است و به هر نحوی بوده می خواسته از ورود مردم به بیمارستان و تحویل مجروحان و شهدا جلوگیری نماید. وقتی کنترل مردم انقلابی از دستش خارج می شود، عوامل تحریک مردم از جمله بخشعلی اعیادی را شناسایی کرده و او را دنبال می کنند تا اینکه عصر نهم دی سال انقلاب (1357) او را در حوالی چهارراه نرسیده به خیابان ملاهادی به رگبار گلوله می بندند و به شهادت می رسانند.
پیکر شهید به بیمارستان منتقل می شود و در کنار دوست شهیدش نورالدین جهانجویی قرار می گیرد. خبر شهادت او و دیگر یارانش در شهر می پیچید. مردم به خشم می آیند. کنترل شهر از عهده ی عوامل رژیم خارج می شود. مأموران که از هر تجمع و تظاهراتی جلوگیری می کردند و دوست نداشتند مردم به هر هدف و بهانه ای درو هم جمع نشوند، در صدد تحویل خصوصی جنازه بر می آیند و با هر تهدید و ارعابی از خانواده ی شهدا می خواهند که آرام و بدون سر و صدا جنازه هایشان را دفن کنند امّا مردم دسته دسته و گروه گروه برای نماز و تشییع جنازه گرد هم می آیند.
مرحوم آیت الله مروّج (ره) از روحانیون بنام و مبارز اردبیل که بعدها نماینده رهبری در استان و امام جمعه اردبیل شد، برای پیکر مطهر شهدا نماز خواند و تابوت شهدا از جمله شهید بخشعلی اعیادی بر دوش هزاران نفر از مردم اردبیل تشییع و در سمت غربی قبرستان غریبان به خاک سپرده شد. تشییع جنازه ای که به تظاهراتی عظیم علیه رژیم پهلوی تبدیل شد.
انتهای پیام./