خاطره زیبای یک آزاده از اردوگاه/دعایی که زود مستجاب شد
خاطرهای زیبا از اردوگاه
محبی گفت: یک هفته بود که رژیم بعثی اردوگاه را تحریم کرده بود، تحریم غذایی و
ممنوعیت استفاده از سرویسهای بهداشتی، حمام و هوای آزاد، بچههای اردوگاه را به
ستوه آورده بود. کم کم طاقت و تحمل بچهها تمام شد، حال تعدادی از اسرا وخیم بود، گرسنگی و تشنگی امان بچه ها را بریده
بود. در این هنگام شهید حاج علی اکبر ابوترابی که با ما در یک اردوگاه بود،
با دیدن وضعیت وخیم اسرای اردوگاه وضو گرفت و رو به قبله نشست و پس از نماز و عبادت،
دستهایش را رو به آسمان کرد و گفت: خدای من صورتم را به خاک میگذارم و تا در این
اردوگاه باز نشود، صورت از خاک سجده برنمیدارم. هنوز یک ساعت از شیون و التماس حاج
ابوترابی به درگاه خدا نگذشته بود که در کمال تعجب همه دیدیم که سربازان رژیم
بعثی در اردوگاه را باز کردند و بچههای اردوگاه صدای الله اکبرشان بلند شد و همه به
بیرون از اردوگاه دویدند، بعدها فهمیدیم که از استخبارات آمده و گفته بودند چون حاج ابوترابی سید هستند و
شاگرد امام خمینی (ره) بودند بنا به ترسی که از حضرت امام داشتند درهای اردوگاه را
باز کردند.
پیامتان به نسل امروز
این آزاده سرافراز ادامه داد: بنده وقتی به اسارت دشمن درآمدم یک نوجوان 13 ساله بودم، در اوج روزهای طلایی عمر و آرزوهایمان، ولی آنقدر اعتقاداتمان به دین اسلام و ائمه اطهار محکم و قوی بود و نسبت به خاک وطنمان تعصب و علاقه داشتیم که تحمل همه مشقتها و سختیهای جنگ برایمان آسان میشد. در حال حاضر هم جوانان مملکت ذخایر با برکت انقلاب هستند، پیش بردن اهداف نظام در دست جوانان و نسل امروز است.
وی پیام خود به نسل امروز را اینچنین بیان داشت: در همه حال خدا را فراموش نکنند، توکلشان به خدا باشد و دست به دامن ائمه اطهار باشند و از این بزرگواران در زندگی مدد بگیرند .
محبی گفت: این مشکلات اقتصادی که اکنون در جامعه حاکم است در اثر تحریم و توطئه دشمن است، باید همانند دوران هشت سال دفاع مقدس قوی
و محکم باشیم تا از این مرحله از مشکلات نیز
عبور کنیم.
سخن آخر