رؤیایی که بعد از یکسال تعبیر شد
به گزارش نویدشاهد استان اردبیل؛ شهید «طهماسب مظّفری »دوم تیرماه ۱۳۴۳ در روستای هشتجین از توابع شهرستان خلخال دیده به جهان گشود. شهید در محیط خانواده سرشار از محبت و عشق به خدمت به همنوعان و همشهریان و معتقد به مبانی دینی و اخلاقی رشد کرد و بسیاری از صفات حسنه را از پدر و مادر و اجداد خود به ارث برد.
دوران نوجوانی شهید با مبارزه و قیام مردم علیه رژیم شاه مصادف شد و برخلاف سن کم مانند بسیاری از نوجوانان و جوانان هم سن خود به شدّت مجذوب شخصیت والای امام بود و هم صدا با مردم برای سرنگونی حکومت باطل و استقرار جمهوری اسلامی ایران مبارزه می کرد.
وی از همان بدو پیروزی انقلاب به صورت داوطلبانه به فعالیت در شهر می پرداخت و شبها را در سوز و سرمای هشتجین به گشت زنی و نگهبانی مشغول می شد، در این دوران با حضور در فعالیت های مختلف از جمله حضور فعّال در کمیته اجرایی انتخابات کمک به آبرسانی روستاها، کمک به کشاورزان در برداشت محصولات و دیگر امور خداپسندانه، بدون هیچ گونه چشم داشتی به حرکت بهتر و سریعتر کاروان انقلاب در منطقه کمک های شایانی کرد.
وی تحصیلات دوره دبیرستان را در کرج گذراند و برای سال چهارم به هشتجین بازگشت و با موفقیت دیپلم خود را در رشته اقتصاد اجتماعی از دبیرستان شهید چمران هشتجین اخذ نمود، وی در سال ۱۳۶۳ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته مترجمی زبان فرانسه از دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد جوار امام هشتم شیعیان حضرت رضا(ع) رفت.
شهید نزدیک به دوسال در مشهد به تحصیل اشتغال داشت و در طول این مدّت در کنار درس و تحصیل در جریان های دانشجویی اسلامی برای ترویج اندیشه های دینی و اخلاقی و نیز مقابله با گروهک های ضد انقلاب فعالیت می نمود.
وی دوشادوش دانشجویان مشهدی به سوی جبهه های غرب ایران روانه شد و در گردان امام سجاد در تیپ ویژه شهدا مستقر شد که ارتفاعات بلند حاج عمران در شهرستان پیرانشهر شاهد حضور او و سایر همرزمانشان بود که در زیر سنگین ترین هجوم آتش استکبار جهانی در عملیات پدافندی حاج عمران مقاومتی توصیف ناپذیر و به یادماندنی نشان دادند.
در این پیکار نابرابر شهید «طهماسب مظفری » ساعت دو نصف شب در بیست و هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۵ پس از فتح قلّه کلّه قندی به عنوان مرتفع ترین قلّه منطقه در حالی که جزء پنج نفرآخری بود که در بالای قلّه تا آخرین لحظه مردانه مقاومت می نمود و با اصابت گلوله دشمن به سمت چپ سینه اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پیکر پاکش به دلیل شرایط سخت جوی و اشغال منطقه به وسیله دشمن حدود یک سال در منطقه باقی ماند تا اینکه در عملیات کربلای ۲ پیکر مطهرش توسط گروه تفحص شناسایی و به پشت جبهه منتقل شد و در نیمه اول تابستان سال ۱۳۶۶ به زادگاهش انتقال یافت، تا در کنار سایر همرزمانش در گلزار شهدای هشتجین آرام گیرد.
پیکر پاک شهید
مادر شهید می گوید: بعد از مفقودالأثر شدن طهماسب یک شب پدرش در خواب دیده بود که در خانه را می زنند، که در را باز کرده و می بیند، که دو نفر با لباس سیاه مقابل خانه ایستاده اند، آنها به شوهرم گفته بودند که حاج آقا! شهید آورده اند می خواهیم تو هم بیایی و آنها را ببینی، او هم در عالم رؤیا با آنها رفته و شهید را دیده بود که جوانی آرام و سالم در تابوت خوابیده است، آنها به شوهرم گفته بودند، ما این شهید را آورده ایم که تو نگاه کنی و بدانی که شهید پوسیده نمی شود، چند مدّت از خوابی که پدر شهید دیده بود نگذشت، که خدای مهربان نگذاشت که ما چشم به راه بمانیم و بعد از یکسال پیکر فرزند عزیزم را که گروه تفحص در تاریخ نهم تیر ماه ۱۳۶۶یافته بود به من بازگرداند.
جسم پاک پسرم با توجه به شرایط سخت جوّی و اشغال منطقه به وسیله دشمن نزدیک یکسال برروی زمین مانده بود، امّا اراده خداوند براین قرار گرفته بود، که این جسم آسمانی و پاک به طور معجزه آسایی در طول این مدّت سالم و باطراوت باقی بماند که همه از این موضوع متعجّب و حیران مانده بودند.
من بعد از پیدا شدن پیکر پسرم سر بر سجده گذاشتم و خدا راشکر کردم، خانمی که آنجا بود به من گفت: برای چه شکر می کنی؟ گفتم: برای اینکه پیکر پسرم پیدا شده است و دیگر چشم انتظار نمی مانم.
منبع :مرکز اسناد بنیاد شهید استان اردبیل
انتهای پیام/