وقتی کلمه بابا را به زبان آوردی
به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهید بهمن قطاری، پانزدهم مرداد 1338، در شهرستان اردبیل، دیده به جهان گشود. پدرش رحیم، شیشه بر بود و مادرش سریه نام داشت. تا چهارم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. شیشه فروش بود. سال 1364 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم مرداد 1367، در اسلام آباد غرب توسط نیروهای منافقین، بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای علی آباد اردبیل است.
در فرازی از وصیت نامه این شهید بزرگوار می خوانیم:
فرزندعزيزم؛ تو نور ديده، قوّت زانو و ميوه وجودم هستی. ديده بی نور، زانوی ناتوان و درخت بی ميوه، هيچ يک قدر و بهايی ندارند. تا قبل از اينکه تو به دنيا بيايی، تصور میکردم که انسان هيچ چيز و هيچ کس را به اندازه وجود خود دوست نمیدارد. بعد متوجه شدم بالاترين محبتها، دوستیها، احساسها وعشقها دوستی با فرزند است.
بهزاد جان! با اينکه از تو دور هستم اما هميشه به ياد تو هستم. پسرم، وقتی کلمه بابا رابه زبان آوردی میخواستم جانم را فدايت کنم. وقتی لبخند زدی دری از بهشت سعادت برويم بازشد. وقتی گريه کردی، آهنگ ناله تو مانند تير پولادی در قلبم نفوذ کرد. البته پسرم ازمادر مهربانت برايت بگويم.
هنگامی که به تو آبستن بود تمام فکر و ذهنش این بود که مبادا به وجود تو صدمهای وارد آيد. چون به دنيا آمدی، خواب و خوراک را بر خود حرام کرد تا تو راحت باشی .
شاعر در وصف مادران، خوب سروده است :
ای نگهدار من و سرور من ای خداوند من، ای مادر من
ای که ازعشق، سرشته گِل تو ای که جان باد فدای دلِ تو
بهزاد جان! من هم اکنون به ياد تو زندهام و سختیهای غربت و جنگ را به اين اميد تحمل میکنم که دير يا زود به شهر خود برگردم و با اشتياق تمام، به در خانه آمده و از فرط شادی آنقدر گريه کنم که خاک زمين گل شود.
پسرعزيزم! از تو میخواهم هميشه مطيع خدا و مادرعزيزت باشی و وصیت من به تو این است که مواظب مادرت باشی و قدرش را بدانی.
دوستدار تو، پدر سربازت
بهمن قطاری 1366/9/6