نشر پيام كربلا با حفظ حجاب، مهمترين مسئوليت زینب (س)
به گزارش نوید شاهد اردبیل؛ شهید ناصر بخشی کیوی، هشتم فروردین 1340، در شهرستان خلخال به دنیا آمد. پدرش کاظم علی، پشم فروش بود و مادرش مدینه خانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هفدهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر و در عملیات الی بیت المقدس بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. اثری از پیکرش به دست نیامد. مزار یادبود وی در گلزار شهدای کوثر (کیوی) واقع است.
وصیت نامه این شهید بزرگوار را مرور می‌کنیم:
بسم الله الرحمن ارحیم
ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص
شهادت ايثار خودآگاهانه است و شهيد قلب تاريخ است...
انسانها حركت مى‌كنند و مى‌روند. خوش به حال كسانى كه در راه خدا حركت مى‌كنند و در راه خدا مى‌روند. آرى امروز انقلاب خونين ما بوسيله حركت كردن و رفتن جوانهاى بسيارى پيروز شده و شفق و سرخى خونشان چشم دشمنان اسلام را كه در راس آنها امپرياليسم جهانخوار قرار دارد كور كرده تا در صدد برآمده‌اند از هر طرف به بهانه اى انقلاب ما را از حركت باز دارند.
اين بار آمريكا توانسته است صدام و حكومت بعث عراق را عامل خود در منطقه كند و بوسيله او انقلاب اسلامى ما را از حركت باز دارد. من نيز به تعهد و مسئوليت شرعى‌ام مى‌روم تا مبارزه كنم و پاسدار خون پاك دهها هزار جوان مسلمان ايرانى باشم و تا مى‌توانم از انقلاب اسلامى و ميهن اسلامى دفاع كنم.
آرى مى روم تا زينبيان را از اسارت يزيديان برهانم و مى‌روم كه در كربلاى شهادت، ياور حسين(ع) باشم و به او بپيوندم و با او به طرف مهدی(عج) منجى عالم بشريت بروم و با اين انسان بزرگ عالم در راه خدا حركت كنم.
پدر و مادر گراميم سلامم را به عنوان يك سرباز اسلام كه خودتان در طول سالها با چه مشقتها و سختيها پرورده‌ايد و اكنون با دلى باز به جبهه روانه كرده‌ايد بپذيريد و حركتم را در راه خدا كه تقديمتان مى‌كنم از من قبول فرماييد.
و تو اى خواهر مهربان و دلسوزم زينب را بياد آر كه وقتى حسين(ع) مى رود تنهاست و در صحراى كربلا مسئوليت اسيران را به عهده دارد. خواهرم، مهمترين مسئوليت زینب(س) نشر پيام كربلاست که با حفظ حجاب میسر است تا به جهانيان اعلام كند و بدين وسيله راه حسين(ع) را ادامه دهد.
و شما اى برادران گرانقدرم بهتر مى‌دانم كه بيش از همه همديگر را درك كرده ايم و واقعا حق برادرى بر گردن من نهاده ايد اميدوارم همگى تان بازوى پرقدرت اسلام باشيد.
پدر و مادرم و تنها خواهم را فراموش نكنيد و در عوض من نيز به ايشان محبت نماييد.
منصور جان و ناظم جان با اينكه هر چه از محبتهاىم برادريتان بگويم كم است ولى اميدوارم در راه خدا قدم برداريد و مرا ببخشيد. پاسدار خون شهيدان باشيد و دو برادر كوچكم؛ ناظر جان و كمال جان را راهنمايى كنيد تا در راه خدا قدم بردارند. ناظرجان و كمال جان در راه خدا حركت كنيد و براى اسلام قدم برداريد و حرف پدر و مادرم و برادران بزرگم و خواهرم را گوش كنيد كه اينها هميشه صلاح شما را مى‌خواهند.
در آخر به پدر و مادرم و همه خانواده‌مان يك كلمه عرض مى‌كنم كه من هيچ وقت كشته نخواهم شد و اگر ديگر نتوانستم شما را ببينم بخاطر خدا براى هميشه از شما دورم و چون اين دور بودنم در راه خداست اميدوارم ناراحت نباشيد كه انا لله و انا اليه راجعون.
درود بر خمينى
سلام بر شهيدان به خون غلتيده ايران.
من سفارش بخصوصى در مورد خود و زندگى ام ندارم. در اين مورد پدر بزرگوارم تصميم خواهد گرفت.
جان نثار - ناصر بخشى گيوى
60/2/30 - ساعت 10 شب، حین حركت به خط براى انجام عمليات
انتهای پیام/
