شهید دکتر «منصور میرزانمدی» از پزشکان متعهد بود که در راه عمل به تعهدش به شهادت رسید. در قسمتی از دست نوشته‌های این شهید می‌خوانیم: «انسان و انسانیت جدا از یکدیگر نیستند یعنی انسان مسئول و متعهد است.»

شهید دکتر «منصور میرزانمدی» از پزشکان متعهد بود که در راه عمل به تعهدش به شهادتش رسید

  به گزارش نوید شاهد اردبیل؛ شهید دکتر منصور میرزانمدی از پزشکان متعهد بود که در راه عمل به تعهدش به شهادتش رسید. در قسمتی از دست نوشته هایش نوشته است: انسان و انسانیت جدا از یکدیگر نیستند یعنی انسان مسئول است و متعهد است. هر موفقیتی دامنه ی مسئولیت او را وسیع می کند و مسئولیت او، رسیدن به موفقیت های آتی است. تلاش، عفو، صلابت، آرامش، صبر و غمخواری از آن انسانهاست بکوش تا انسان باشی.

  زندگینامه دانشجوی شهید "منصور میرزانمدی"
  منصور میرزانمدی نامی آشنا برای همه اهالی اردبیل به ویژه محله تفتان و جامعه پژشکی است. در سال 1338 چهارمین فرزند خانواده میرزانمدی چشم به جهان گشود. پدرش عبدالوهاب و مادرش ملکه از این بابت خیلی خوشحال بودند. طبق رسم و رسوم خانواده مذهبی میرزانمدی باید نامی زیبا برای او انتخاب می کردند تا اینکه پدر خانواده نام منصور را پیشنهاد کرد و از آن روز نام منصور ورد زبان اهالی خانواده شد. منصور وقتی به 5 سالگی پا گذاشت در کنار پدر با کلام الهی قرآن آشنا شد و بعد به مکتبی که خانم باجی محل به بچه ها قرآن یاد می داد راه یافت. با هوش سرشاری که داشت با گوش جان تمام درسهایش را ازبر می شد حتی کلمه کلمه قرآن را که یاد می گرفت و به مادر و خواهرش نیز می خواند و توضیح می داد.
در شش سالگی با ذوق هنری که داشت قادر بود شعر بسراید و در وصف مادرش کلمات را به نظم می کشید و دل مادرش را شاد می کرد.
برای این چنین پسر باهوشی رفتن به مدرسه یک آرزوی دیرینه بود تا اینکه در 7 سالگی این آرزو برآورده شد. او دست در دست پدر به مدرسه محله خودشان در تفتان رفت و نام او در لیست دانش آموزان مدرسه "دهقان" قرار گرفت. اشتیاق و ذوق او به یاد گیری علم، او را نفر ممتاز مدرسه معرفی کرد هوش و قدرت درک مسائل علمی او زبانزد معلمان بود، حتی به بقه همکلاسیهایش نیز در درس کمک می کرد اعتقاد داشت نمره عالی متعلق به همه است و کسب این نمره مسئولیت مرا در مقابل دیگران بیشتر می کند.
منصور در کنار درس به کارهای خانه به مادرش و در مغازه به پدرش کمک می کرد.
او با معدل بالا مقطع ابتدایی را تمام کرد و وارد مقطع راهنمایی شد و در مدرسه صفوی ثبت نام کرد ،طولی نکشید که این دوره را نیز با موفقیت و با نمره ها ی بالا طی کرد. وقتی به دبیرستان رفت معلمان تیز هوشی او را تحسین کردند و با اصرار آنها به دبیرستان جهان علوم جایی که تنها افراد مرفه و با استعداد را می پذیرفتند انتقال یافت. این دوران مصادف با جریانهای سیاسی و انقلابی بود منصور به طورغیر مستقیم سعی داشت در جریانهای سیاسی شرکت داشته باشد تا اینکه بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان و اعزام به دانشکده پزشکی در سال 1356 در شهر تبریز به صورت مستقیم در تظاهرات ضد رژیم پهلوی شرکت کرد حتی به بارها در جریان راهپیماییهای مختلف دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
قبولی از دانشگاه برای منصور رویایی بود که می توانست هم به ادامه تحصیل بپردازد و هم در پیروزی انقلاب اسلامی سهمی داشته باشد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 جریان انقلاب فرهنگی پیش آمد و دانشگاهها به تعطیلی کشیده شد، در این مدت منصور دست از تلاش و مطالعه بر نمی داشت به سایر بچه های فامیل و دوستان تدریس می کرد.
ملکه میرزانمدی خواهر شهید می گوید: منصور تا نصفه های شب به کتاب خواندن مشغول بود به همه سفارش می کرد نباید داشنگاهها را خالی گذاشت باید بیسوادی از کشور ما ریشه کن شود.
شخصیت بسیار متفاوتی داشت بسیار مهربان و باهوش ونکته سنج بود در همه کارها ازدیگران دستگیری می کرد.
بیشتر پزشکان استان اردبیل و تبریز او را دوست داشتند همیشه به نیکی از او یاد می کنند. و به یاد او می گریند.
به بچه ها خیلی اهمیت می داد حتی کهنه بچه های مرا خودش می شست و می گفت همه این کارها افتخار بزرگی برای من است. مادر پیری در خانه ما زندگی می کرد که در واقع خاله منصور بود به حمام می برد و در بیشتر کارها به او کمک می کرد.
او همیشه دوست داشت پزشک جراح باشد و بعد از قبولی از دانشگاه به خانه ما آمد و تا قبل از شهادتش در کنار خانواده ما زندگی کرد."
بعد از بازگشایی دانشگاهها، در نتیجه تغییراتی که در واحدهای درسی به دلیل انقلاب فرهنگی، رخ داده بود و عدم ارائه آنها توسط دانشگاه تبریز، منصور مجبور شد برای گذارندن آن تعداد از واحد هایش به دانشگاه شیراز انتقال یابد. بعد از مدتی دوباره به تبریز بازگشت و شروع به گذراندن دوره های کارآموزی و کارورزی بالینی در دانشگاه تبریز کرد.
این دوره مصادف شد با جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران در سال 1359 شهید میرزانمدی بیشتر اوقات را در بیمارستان می ماند و به مجروحین رسیدگی می کرد. عضو فعال جهاد دانشگاهی بود و در این مدت دو بار از طرف جهاد دانشگاهی به جبهه نیز اعزام شد و آنجا به وضیعت مجروحین رسیدگی می کرد. و زمانیکه که به خانه می آمد در راحتی اهل خانواده تلاش داشت.
فرزند خواهر او می گوید:" به وضیعت درسهایم خیلی اهمیت می داد یکبار در یکی از درسهایم نمره زیر 17 گرفته بودم وقتی دادم پای ورقه ام را امضا کند سراغ اینکه چرا این نمره را گرفته ام از مادرم گرفت و مادرم پاسخ داد: زمان آزمون در صف کوپن گوشت ایستاده بودم و فرصت مطالعه درسهایم را نداشتم. او هم برداشت. بعد از امضاء کنارش نوشت:«صف کوپن گوشت». وقتی معلم این نوع امضا را دید با تعجب دلیل کار دایی ام را پرسید و من به او توضیح دادم و باعث شد دوباره از من امتحان بگیرند".
آگاهی و روحیه خستگی ناپذیر منصور باعث شده بود زمانی که انترن بود وظیفه دستیار جراحان متخصص را به او واگذار می کردند.
شهید میرزانمدی مثل خیلی از جوانان آن دوران در سال 1366 تصمیم به ازدواج گرفت خاله پیرش یکی از دختران محله شان را به او معرفی کرد. معیار او برای ازدواج مذهبی بودن خانواده همسر و با حجابی و با سواد بودن همسر آینده اش بود. همسری که او انتخاب داشت همه ویژه گیها را داشت. آنها در یک فضای ساده در داخل خانه و بدون تجملات امروزی مراسم عقد را برگزار کردند. بعد از گذشت 4 ماه از تاریخ عقدشان، او برای بار سوم از طرف جهاد دانشگاهی به جبهه اعزام شد.
او جنگ را یک مسئله خانمان سوز و زشتی می دانست هر بار که به مداوای جسم مجروح رزمنده ای می پرداخت وضیعت پیش آمده بیشتر نگران و ناراحتش می کرد.
در سال 66 در زمانیکه دوره آخر انترنی را می گذراند ماندن در پشت جبهه را صلاح ندانست و داوطلبانه عازم خط مقدم جبهه شد. او ماندن در این قفس خاکی را جایز ندانست و عصر روز 25 دیماه همان سال در منطقه نقده بال گشود و به سوی معبودش سفر کرد. اویی که اگر می ماند بی شک از بزرگترین و بهرتین پزشکان جراحان کشور می شد ولی مثل خیلی از همسنگرانش خیلی زود جامعه پزشکی را ترک کرد.
با اینکه در خانواده شهید میرزا نمدی پزشک متخصص زیاد است و راه برادرشان را ادامه دادند و دانشگاهها را خالی نگذاشتند ولی برای جامعه پزشکی هیچ کس جای خالی انسانهای بزرگی چون او را نمی گیرد.
خواهرش می گوید: "او گلی بود که عطرش همه جامعه اسلامی را پر کرده است و یادش همیشه در خاطر ما زنده است با اینکه تحمل دوری او برای ما سخت است ولی خدا را شکر می کنیم که قربانی ما را قبول کرد.
شجاعت و تواضع او را خیلی دوست داشتم و هیچ وقت آخرین باری که خانه را ترک کرد و کتابها و کلید اتاقش را به دخترم سپرد از یاد نمی برم".
بهداشت و درمان و آموزش پزشکی به منظور قدردانی دانشنامه دکتری افتخاری پزشکی به خانواده شهید والامقام اعطا کرد.
مزار پاک شهید منصور میرزانمدی در مزار بهشت فاطمه اردبیل قرار دارد. 

 

انتهای پیام/

 

 

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده