گفتگو با همسر شهید حادثه ناوچه کنارک
يکشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۳۲
همسر شهید ناوبانیکم «مصطفی پویانفر» از شهدای حادثه ناوچه کنارک درباره لحظه شهادت همسرش گفت: «مصطفی برای خود در دنیا آرزوی رفتن به کربلا با پای پیاده را داشت اما این آرزو در دنیا به حسرت تبدیل شد. یقین دارم با علاقه‌ای که به امام حسین (ع) داشت در آن دنیا به آرزویش رسیده است چون در شهادتش نشان از علاقه او به امام حسین (ع) دیده می‌شد، مصطفی با لب تشنه وقتی که روزه بود به شهادت رسید.» در ادامه خبر ماحصل این گفتگو را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد بوشهر، شهید ناوبان یکم «مصطفی پویانفر» از شهدای حادثه ناوچه کنارک در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ در روستای چاه تلخ جنوبی واقع در ۵ کیلومتری شهر دلوار در شهرستان تنگستان از توابع استان بوشهر چشم به جهان گشود. وی فرزند سوم خانواده بود و در یک خانواده مذهبی پرورش یافت. شهید پویانفر در روستای خود تحصیل را آغاز کرد و تا دیپلم ادامه داد و پس از آن در آزمون استخدامی نیرو دریایی شرکت کرد و در سال ۱۳۷۹ به استخدام نیرو دریایی ارتش درآمد.

پس از دوره امور کارگاهی و کنترل خدمات از آموزشگاه نظامی رشت در تاریخ ۶ اسفندماه ۱۳۸۰ به پایگاه دریایی بوشهر منتقل شد و در واحد‌های مختلف سطحی تا سال ۱۳۹۰ به ادامه خدمت مشغول بود و سپس به منطقه سوم نیرو دریایی کنارک منتقل گردید. وی در کنار کار خود به تحصیل ادامه داد و در رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شد.

۲۱ اردیبشهت سال ۱۳۹۹ مصادف با ۱۶ ماه مبارک رمضان در حین تمرین دریایی توسط تعدادی از شناور‌های نیروی دریایی در آب‌های جاسک چابهار، شناور پشتیبانی کنارک دچار سانحه شد و به همراه تعدادی از دریادلان نیرو دریایی به فیض شهادت نائل آمد.

همسرم غریبانه با لب تشنه به شهادت رسید
به مناسبت سالروز شهادت این دلیرمرد جنوبی با همسر ایشان به گفتگو نشسته‌ایم که حاصل این گفتگو را تقدیم حضورتان می‌کنیم.

همسر شهید «مصطفی پویانفر» این چنین خود را معرفی کرد: بنده زینب دشتی دوست بوشهری فرزند رضا همسر شهید مصطفی پویانفر از شهدای حادثه ناوچه کنارک هستم، متولد و پرورش یافته در استان بوشهر و در مقطع کارشناسی ارشد برنامه‌ریزی درسی فارغ‌التحصیل می‌باشم.
دشتی دوست بوشهری در ادامه از آشنایی خود با همسرش اینگونه بیان داشت: بنده با همسرم نسبت فامیلی داریم، به یاد دارم در سال ۱۳۸۴ به همراه یکی از آشناهایم به منزل همسرم رفته بودیم. مصطفی مرا برای اولین بار آنجا دید و بعد از آن به دلیل علاقه‌ای که به من پیدا کرده بود، خانواده‌ها را در خصوص ازدواج با من در جریان گذاشت. با اولین درخواست ایشان به دلیل اینکه محصل بودم جواب منفی دادم اما چندین بار از طرف ایشان مجدد پیشنهاد داده شد، تا اینکه خانواده‌ام برمبنای رسم و رسومات از ایشان تحقیق کردند و جز خوبی و صداقت کامل از او چیزی نشنیدیم، این صداقت را در رفتارش به من و خانواده‌ام ثابت کرد و دلیلی شد که برای زندگی مشترک به او اعتماد کنم و جواب مثبت دهم.

سختی‌های زندگی با یک نظامی


وی با اشاره به سختی‌های زندگی مشترک با یک نظامی گفت: قبل از شروع زندگی مشترکمان، آشنایی با سختی‌های زندگی با یک نظامی نداشتنم. رفته رفته بعد از ازدواجمان متوجه سختی‌ها و استرس‌ها در لحظه‌های زندگیمان شدم.
بعد از ازدواجمان به دلیل شغل مصطفی به شهر کنارک رفتیم. شهرکنارک در حاشیه چابهار و ساحل دریای عمان واقع شده، زندگی در آنجا برایم سخت بود هیچ یک از آشناهاییمان آنجا نبودند مصطفی بار‌ها از من بابت صبوریم بخاطر نوع زندگیمان تشکر می‌کرد و او نمی‌دانست این صبور بودن از روی علاقه و احساس خوشبختی که در کنارش داشتم بود.

خصوصیات شهید پویانفر از زبان همسرش


وی در خصوص فرززندانشان گفت: حاصل زندگی مشترکمان ۳ فرزند شد. ۲ دختر و ۱ پسر که در زمان شهادت مصطفی دختر اولم ۸ سال، دخترم دومم ۵ سال و پسرم ۱ ساله بود.
زینب دشتی دوست بوشهری در ادامه گفتگو درباره خصوصیت همسرش اینگونه یادآور شد: مصطفی در هر زمان اولویت زندگیش احترام به پدر و مادرش بود این را به وضوح در رفتارهایش می‌دیدم، اما این احترام فقط مخصوص به بزرگتر‌ها نبود او همانند بزرگسالان به بچه‌ها به همان اندازه احترام می‌گذاشت. بسیار فروتن و مهربان بود و همیشه بر لبش لبخند دیده می‌شد.

همسرم غریبانه با لب تشنه به شهادت رسید
رفتار خوب و خیلی صمیمی با فرزندانمان داشت. به دلیل غیبت‌های مکرر برای ماموریت‌هایی که برایش پیش می‌آمد، مدت طولانی در منزل نمی‌ماند وقتی از ماموریت برمی‌گشت بخاطر جبران غیبتش به هر نحوه‌ای که می‌شد برای تفریح و خوش‌گذارنی من و فرزندانمان وقت می‌گذاشت.
به یاد می‌آورم در کنار دریای شهر کنارک تپه‌ای را لب دریا نشان کرده بود و هر بار به منزل می‌آمد ما را برای تفریح به آن تپه می‌برد. مصطفی خود عاشق ماهیگیری بود و هر زمان فرصتی پیش می‌آمد در کنار آن تپه با فرزندانمان ماهیگیری می‌کرد.

همسرم غریبانه با لب تشنه به شهادت رسید

بعد از شهادت همسرم به روح پاکش متوسل می‌شوم

همسر شهید پویانفر درباره مشکلات بعد از شهادت همسرش تعریف کرد: وقتی مصطفی به شهادت رسید و به این باور رسیدم که دیگر نیست، تنها دغدغه و نگرانی‌ام از آینده بدون مصطفی بود. از آینده فرزندانمان بدون پدر در جامعه نگران بودم و هستم، تصور نبودن مصطفی تمام وجودم را به وحشت می‌انداخت اما بعد از گذشت ۳ سال از شهادتش با توکل به خدا و متوسل شدن به روح پاک همسرم بر مشکلات غلبه کرده‌ام و صبر را از خدا بخاطر شهادت همسرم طلب می‌کنم.

دلتنگی‌ رهایم نمی‌کند


وی از احساس دلتنگش‌اش با بغض و چشمان پر از اشک گفت: من در همه حال دلتنگ همسرم می‌شوم. وقتی تولد فرزندانمان می‌شود، وقتی سالگرد ازدواجمان می‌شود، وقتی به تحویل سال می‌رسد، برایم فرقی ندارد چه زمان و چه مناسبتی است، همیشه و در همه حال دلتنگ او هستم. حتی همین لحظه که خاطره‌ها را مرور میکنم و به زبان می‌آورم از همه زمان برایش دلتنگ‌تر می‌شوم.

غم‌انگیزترین روز زندگی 

وی در ادامه از روز غم انگیز شهادت همسرش گفت: ۲۰ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ مصادف با ماه مبارک رمضان، مصطفی برای ماموریت جدید آماده شده بود، به من اطلاع داد که فردا برای ماموریت در دریا راهی می‌شود. اول با رفتنش مخالفت کردم، چون هربار به ماموریت می‌رفت برایم بسیار سخت می‌گذشت، از او خواستم بیشتر بماند و این‌بار را به ماموریت نرود.
مصطفی در کارش همیشه سختکوش بود، کارش را یک وظیفه شرعی می‌دانست، براساس نوع کارش او یک نگهبان مهین به حساب می‌آمد. به هر حال اصرار‌های من برای نرفتنش افاقه نکرد. به وقت سحر رسید و بعد از خوردن سحری راهی ماموریت شد. تا بعداز ظهر فردای آن روز منتظر ماندم بعد از چندین بار تماس گرفتن موفق شدم برای چند دقیقه با مصطفی صحبت کنم. از او پرسیدم کی برمیگردی و او پاسخ داد برگشتم با خدا است. این دو جمله آخرین مکالمات من با مصطفی شد.
بعداز ظهر همان روز بچه‌ها برای بازی به کوچه رفتند، کمی نگذشت که با گریه برگشتند، مدام پدرشان را صدا میزدند و از من درخواست می‌کردند که با پدرشان تماس بگیرم. نگران شدم به کوچه رفتم دیدم تمام همسایه‌ها از خانه بیرون آمدند همه جا را گردوغبار گرفته بود و بسیار گرم بود. از هر کسی میپرسیدم جوابی نمیداد فقط متوجه شدم برای نیرو‌های ناوچه‌ای که در دریای عمان برای مانور رفته بودند اتفاقی افتاده است، دیگر نمیدانستم که آیا مصطفی هم در آن ناوچه بوده یا نه.
دلم گواهی یک اتفاق بد میداد. با همسر خواهرم تماس گرفتم تا از احوال همسرم پرس‌وجو کند. شب شد اما خبری از مصطفی نبود. آن شب را به سختی پشت سر گذاشتم.

همسرم غریبانه با لب تشنه به شهادت رسید

خبری باورنکردنی


وی ادامه داد: روز ۲۰ اردیبشهت سال ۱۳۹۹ مصادف با ۱۶ ماه مبارک رمضان فرارسید، صبح ساعت ۷ صبح درب خانه به صدا درآمد، یک خانم از همسایه‌مان که تا قبل از آن روز با او رفت آمدی نداشتم وارد منزلمان شد، علت آمدنش را جویا شدم دلیلی منطقی نیاورد آمدنش برایم عجیب بود، طولی نگذشت دو نفر دیگر از همسایه‌هایمان به منزل ما آمدند، یکی از آن دو نفر همسر «شهید رازی» بود که او هم در حادثه ناوچه کنارک به شهادت رسیده بود.
تا مرا دید محکم مرا بغل کرد و خبر شهادت مصطفی را به من داد. برایم باور نکردنی بود اما خبر صحت داشت و مصطفی به شهادت رسیده بود.

همسرم غریبانه با لب تشنه به شهادت رسید

آرزویی که تحقق نیافت


در ادامه همسر شهید از آرزوی همسرش گفت: مصطفی برای خود آرزوی رفتن با پای پیاده به کربلا را داشت، اما این آرزو در دنیا به حسرت تبدیل شد، یقین دارم با علاقه‌ای که به امام حسین (ع) داشت در آن دنیا به آرزویش رسیده است. در شهادتش نشان از علاقه او به امام حسین دیده میشد چون مصطفی با لب تشنه وقتی که روزه بود به شهادت رسید.
او برای فرزندانمان آرزو داشت شغل پزشکی را انتخاب کنند. دختر اولم را همیشه دکتر صدا میزد و از آرزویش برای دخترم با شوق تعریف میکرد. من بعد از شهادت همسرم، تمام تلاش را برای یادگارانش میگذارم که افتخاری برای پدرشان شوند.

اولین شهید روستای محل زندگی‌اش شد


همسر شهید در پایان خاطرنشان کرد: مصطفی به شهدا ارادت خاصی داشت، همیشه و در همه لحظه به شهدا متوسل میشد. همیشه به من میگفت من اولین شهید روستای چاه تلخ جنوبی میشوم، انگار برای او ندایی در دلش از رسیدن به آرزویش آمده بود. من خود منتظر این لحظه بودم و گمان میکردم که او روزی به شهادت برسد بنابراین با تمامی سختی‌ها بعد از نبودنش و تمام لحظه‌های دلتنگیم، همچنان به همسرم افتخار میکنم.

همسرم غریبانه با لب تشنه به شهادت رسید
گفتگو از حدیثه کامیاب

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده