اگر جهاد اکبری بود، جهاد اصغری هم بود
به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهید مدافع حرم علی آقایی، سال 1366 در اردبیل به دنیا آمد. او در بیست و چهارم بهمن ماه سال 1394 برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مردم مظلوم و مسلمان منطقه به سوریه اعزام و هفتم اسفند ماه سال 1394 به دست نیروهای تکفیری به درجه رفیع شهادت رسید.
وصیت نامه شهید مدافع حرم علی آقایی:
بسمه تعالی
سالها بود نماز میخواندم و نماز جمعه میرفتم و روزه میگرفتم. عاشوار و تاسوعا عزاداری میکردم. میگفتم مثلا چه میشود. الان میفهمم اگر جهاد اکبری بود جهاد اصغری هم بود. اگر پایم لرزید میدانم همه کارهایی که انجام میدهم هیچ است. پس ای خدای عزوجل تو شاهدی من در راه تو قدم برمیدارم. شاید تردیدی هم که در دل من است به خاطر کوتاهیام در امورات دینی است اما باز میگویم آمادهام برای جهاد اصغر، حتی شهادت و حتی مجروحیت.
خدایا هر چه دادی و ندادی از تو تشکر میکنم که دادنت شیرینی بر زندگیام داد و اگر ندادی که از روی حکمت بود و شاید میدادی زندگیام را تلخ میکرد که ندادی. پس باز هم شکر میکنم.
دلم گاهی به حال دلم میگیرد بیچاره دلم...
گاهی به گذشته فکر میکنم این همه عمر که سپری کردم اگر به بطالت و بیکاری نمیگذشت چه میشد.
پدر و مادر مهربانم، از اینکه شما را در این سن ناراحت کردم ببخشید. مادر مهربانم، ای زیباترین آهنگ عشق همیشه دوستت دارم. هیچ وقت محبتهایت فراموش نمیشود. دلسوز مهربان! نمیدانم ولی بهتر بود این زمان شما را ترک کنم، خدا را شکر میکنم. شاید اگر دیر میشد و من کنار شما بودم بدتر از این ناراحت میشدید ولی باز خدا را شکر که رفتم و این موقع بهترین زمان بود.
شاید اگر میماندم از جا ماندگان بودم و شرمنده.
پدر مهربانم ای مثل کوه استوار، ای همیشه پناهم هر چیزی یاد گرفتم از تو بود. تو پدری مهربان و رئوف بودی. هیچ وقت تلاش و کوششت را برای زندگیمان فراموش نمیکنم. مرا به بزرگواری خودتان ببخشید و عفو نمایید اگر پسر بدی برایتان بودم. اگر نتوانستم حق فرزندی را ادا نمایم. به امید دیدار شما در بهشت.
خواهرانم مواظب برادرم باشید وصیت میکنم کاری کنید سرو سامان بگیرد. به خواهر زادههای عزیزم سلام دارم و می گویم آقا سعید ان شاء الله کار خوبی پیدا میکنی فقط تلاش و درس از یادت نرود.
به خودم قول میدهم اگر فرصتی بود دیگر نمیگذارم حسرت گذشته را بخورم. روزهایی بود که نماز صبح قضا میشد صبح بیدار میشدم و حسرت مخوردم خدایا چه میشد بلند میشدم و نماز صبحم را میخواندم. با بیست دقیقه خواب به کجا میرسیدم که اگر نمیخوابیدم هم چیزی نمیشد.
خدایا شاهد باش آمادهام برای همه چیز... حتی دلم میخواهد بعد از شهادت من همه مرا ببخشند. شاید این بخشیدنها فرجی برایم در آن دنیا بکند. مرا ببخشید همکاران و دوستان گرامی اگر بد بودم.
از همکارانم بخصوص بهمن ایرنزاده که رفیق مهربان و دلسوز بود. از اکبر حسننژاد از محمد رحمی از توفیق محمدی از همه... از جلالی بنیانگذار مکتب، حلالیت میطلبم. از رفیق قدیمیام حسن عزیز نیز حلالیت می طلبم.
همرزمانم و دوستان مهربانم همیشه آماده باشید چه آمادگی رزمی و چه آمادگی جسمانی. از صد، صد باشید که اگر ظهور شد از سربازان واقعی و آماده امام زمان باشید. خدا رحمت کند شهید مهدی مرادی را که می گفت: برای چه خودت را به زحمت میاندازی. همه ما فرمانده گردان میشویم. آخرش راننده و بعد بازنشستگی.
همسر مهربانم از تو حلالیت می خواهم. شرمندهام که نتوانستم به قولم عمل کنم به تو قول میدهم که بعد از اتمام مأموریت باهم به پابوس آقا امام رضا(ع) برویم.
خدایا تو شاهدی که من با علاقه و عشق برای دیدارت و برای دفاع از حرمت شتافتم. خدایا قبولم کن.
انتهای پیام/