شهید «حسین قبادی» و دوستانش با فدای جان خود در کربلای جنوب ایران ثابت کردند که دفاع مقدس ادامه مکتب عاشوراست.

به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهید حسین قبادی مراللو، دوازدهم مرداد 1348، در شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود. پدرش رحیم و مادرش بستی نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم دی 1365 در شلمچه و در بحبوحه عملیات کربلای5 بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای ججین زادگاهش به خاک سپردند.

دفاع مقدس ادامه مکتب عاشوراست

طبعی روان داشت و نامه‌هایی که می‌نوشت بیشتر به دل گویه‌های ادبی شبیه بود. در ادامه، نمونه‌ای از این دل نوشته‌ها را با مرور زندگی نامه این شهید ادیب می‌خوانیم:

  گفته بودی که برایت از حماسه‌ها بگویم. ای کاش می‌توانستم حماسه بیافرینم تا آن را در تاریخ ثبت کنند. ولی اولاً بنده خیلی حقیرتر از آنم که یک قهرمان بشوم. ثانیاً ما برای جهاد در راه خدا آمده‌ایم نه برای حماسه آفرینی.

  بنده به احتمال 95 درصد شهید می شوم. باشد که خداوند به خاطر اولیا و انبیایش در رحمت را برویم باز کند و توبه‌ام را قبول نماید و مرا به صراط مستقیم هدایت کند .

  از اینکه بدون مشورت با شما و بی خبر به جبهه آمدم، شرمنده‌ام. ولی امیدوارم در این مورد به بنده حق بدهید. چرا که بنده تا حال صبر کرده بودم و بیشتر از این نمی‌توانستم صبر کنم...

  امیدوارم از دست بنده ناراحت نباشید و از بنده نپرسید که چرا درس و مدرسه را ول کرده و به جبهه آمده‌ام. چرا که جبهه خودش مدرسه‌ای است و جهاد خودش درسی و این بهترین کاری بود که می توانستم انجام دهم. دیگر نمی توانستم بیشتر از این بمانم باید وظیفه ام را ادا می کردم.

  آری قبل از این که به جبهه بیایم و آن را ببینم، نمی‌توانستم بگویم که جبهه جای کیست برای چیست؟ و کجاست؟ اما آمدم و دیدم و چه خوب کردم .... احساس می کنم که چون پروانه‌ای هستم که وارد گلستانی شده‌ام و با چرخش به دور گل‌ها و بوییدن بوی خوش آن‌ها لذت می‌برم و زندگی تازه را درک می‌کنم. آری برادر جان. گلستان، چادر پر از معنویت است و گل‌ها جوانان مؤمن و بوییدن آنها فراگیری اخلاق و احکام و احساس لذت یعنی دست کشیدن از مادیات.

  آری صدای دلنشین قرآن، ندای اذان، زمزمه‌ها و دعاها، آه و زاری‌ها در توسلات، سرود فتح و ظفر، روانم را آرامش می‌بخشد و روحم را شاد می‌گرداند ... فکر می کنم که در اوج سعادت به سر می برم زیرا دست از مادیات کشیده و در دریای معنویات دست و پا می‌زنم و می‌روم تا خود را به ساحل نجات برسانم شاید از قافله عقب نمانم.

  با یاری خدای مهربان و با توسل به ائمه اطهار مشغول انجام جهاد اکبر و جهاد اصغرم... هنگام نوشتن نامه بغض گلویم را می‌گیرد و قلبم در انگشتانم می‌خشکد. نمی‌توانم آنچه را که می‌خواهم بر روی  کاغذ بیاورم.

  این‌ها همه مطالبی است که شهید حسین قبادی مراللو در نامه‌هایش از خود برای ما به یادگار گذاشته است. او که در دوازدهم مرداد ماه 1348 در شهرستان اردبیل و در یک خانواده متوسط مذهبی به دنیا آمد و پدر و مادرش نام او را حسین گذاشتند. پدرش رحیم قبادی در میدان قیام اردبیل مغازه‌ای داشت که به وسیله آن خرج فرزندان خود را در می‌آورد و مادرش با خانه داری و مهر و محبت، فرزندانش را در دامن پر مهر خود بزرگ می‌کرد.

ثمره ازدواج این زن و مرد مؤمن و مذهبی 2 فرزند پسر و 6 فرزند دختر بود که حسین پنجمین فرزند آنها بود. مادرش که نام فرزند خود را حسین گذاشته بود، روزی در حالی که کودکش را در آغوش خود می‌فشرد و از این که بعد از چندین فرزند دختر، خداوند حسین را به او ارزانی کرده بود، خدایش را حمد و ثنا می‌نمود. نذر کرد در صورتی که حسین او صحیح و سالم بزرگ شود، در اولین باری که از مادر طلب پول یا چیز دیگری کند، گوسفندی برای او قربانی کند. این در حالی بود که نمی‌دانست سال‌ها بعد فرزندش قربانی خواهد شد و با سوز دل می گوید: دلبندم حسین، قربانی نهضت امام حسین(ع) شد.

  حسین، از کودکی فردی آرام و متین و سر به زیر و خوش خلق و دوست داشتنی بود. اخلاق نیکوی او باعث شده بود که همه خانواده و فامیل دوستش داشته باشند. خانواده‌اش که زندگی  آرام و خوبی داشتند و در محله صاحب الزمان(ع) اردبیل سکونت گزیده بودند، حسین را در مدرسه چهارم آبان ثبت نام کردند و حسین دوران ابتدایی را با قدرت و صلابت و هوش بالا و ذوق سرشار خود همواره با نمرات عالی پشت سر گذاشت. او در کلاس پنجم ابتدایی در سطح منطقه اردبیل با معدل 75/19 نفر دوم در سطح منطقه اردبیل شد و البته 100 تومان جایزه‌ای را که به همین خاطر گرفته بود با اصرار فراوان به جبهه‌های حق علیه باطل فرستاد تا در عین کودکی و معصومیت نشان دهد که این دامن مادران پارسا و دستان پدران زحمتکشی است که با یقین و ایمان کامل سربازانی راستین برای اسلام و مسلمین تربیت می کنند. سربازانی که نه مثل سربازان ارتش سرخ پدران و مادران شان معلوم نیست و نه مثل سربازان اردوگاه غربی که برای دریافت پول و ثروت می‌جنگند.

حسن قبادی می‌گفت: سربازان ما سربازانی هستند که با لقمه حلال ارتزاق نموده و در سایه دین و عقیده پدران و مادران خود، مکتبی‌ترین مبارزان تاریخ شده‌اند و بعد از قیام امام حسین، عاشورا را در کربلای ایران تقریر می‌کنند.

سکونت در محلات صاحب الزمان، یحیی آباد، فاطمیه و زینبیه باعث شد که در دوران کودکی و نوجوانی با افراد متعدد انس و الفت بگیرد که مروت اسماعیلی، محمد احمدی، عیسی و بشیر دشتی و رشید اسماعیلی، محمد و موسی خانزاده از جمله دوستانی بودند که سال‌ها بعد در راه وطن و دین خود به شهادت رسیده یا ایثارگری‌ها نمودند.

  دوران راهنمایی را در مدرسه سلمان فارسی مثل دوران ابتدایی با نمرات خیلی خوب به اتمام رساند. سال‌های اول و دوم دبیرستان را به خاطر کوچ خانواده به شهر کرج در دبیرستان شهید مطهری رجایی شهر کرج ادامه داد و عاقبت با بازگشت خانواده به شهر اردبیل، ادامه تحصیلات خود را در دبیرستان اندرزگو پی گیری کرد.

سال چهارم دبیرستان بود که با ترک مدرسه به جبهه رفت. او که سابقه رفتن به جبهه را ابتدا در کرج در پرونده داشت، به دلیل درج اشتباهی نام فامیلی‌اش مجبور شده بود که دوباره به پیش خانواده برگردد. این بار فرصت را از دست نداد و با سپاه صد هزار نفری محمد رسول الله در پنجم آذر ماه 1365 عازم جبهه‌های حق علیه باطل گردید.

  از پنجم آذرماه 1365 تا تاریخ 21 دی ماه آن سال، تنها 47 روز طول کشید تا حسین در جمع لشکریان حق با دریای بیکران انس و الفت با خدای عالمیان پیوندی ناگستنی برقرار سازد. او که خود دلداده‌ای عاشق و به یقین رسیده بود، در فضای روحانی و بهشتی جبهه، خود را به چشمه جوشان توسل و توجه و وصل بر عالم یقین پیوند داد و با اعمال و رفتار و کردار خویش شوق و ذوقی مضاعف به همسنگران خود می‌داد. تا این که در تاریخ 21 دی ماه 1365 دو روز بعد از شروع عملیات بزرگ کربلای 5 در درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به بدنش مجروح گشت و به علت خونریزی فراوان و نداشتن توان حرکت در همان محلی که مجروح شده بود همراه 12 نفر دیگر از دوستانش به شهادت رسید تا در تاریخ ثبت گردد که حسین و دوستانش با فدای جان خود در کربلای جنوب ایران ثابت کردند که دفاع مقدس ادامه مکتب عاشوراست. به همه یاد آور شدند که خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهشت خریداری کرده است و این موضوع هیچ وقت محقق نمی‌گردد مگر این که خداوند در جهاد را به روی بندگان خاص خود بازنماید. پیکر مطهر شهید حسین قبادی بعد از 65 روز از شهادت ایشان به دست خانواده‌اش رسید و در گلزار شهدای محله ججین به خاک سپرده شد تا مرقد ایشان زیارتگاه تمام خانواده‌های متدین و با ایمانی باشد که دلشان به شوق اعتلای دین و قرآن و اسلام و انقلاب می‌تپد.

 

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده