حاجیه خانم «فیروزه جهان‌پور» مادر شهید «حکمعلی نقی‌زاده» می‌گوید: از حجله به جبهه رفت و در خون خود غلتید و جاودانه شد.

به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهید حکمعلی نقی‌زاده، دوم اردیبهشت 1346، در روستای فخرآباد از توابع شهرستان مشکین شهر به دنیا آمد. پدرش علی، کارگر بود و مادرش فیروزه نام داشت. سال 1364 ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوازدهم اردیبهشت 1366، در کلاشین عراق، هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سینه و گردن، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

از حجله تا جبهه

تولد

 در یکی از روزهای دلنشین بهاری در خانواده‌ای مؤمن و مذهبی در روستای فخرآباد از توابع شهرستان مشگین شهر دیده به عالم هستی گشود. پدرش کارگری زحمت کش بود و از این طریق معاش خانواده را تأمین می کرد که موقع تولد فرزند برای کار کردن به روستای دیگری رفته بود و بعد از ده روز خبر به دنیا آمدن فرزند، پدر را راهی خانه کرد. با دیدن اوّلین فرزندش اشک خوشحالی در چشمانش موج می‌‌زد. خوشحال بود از اینکه خداوند پسری به او داده است که در روزهای پیری کمک حالش خواهد بود.

دوران کودکی


دوران طفولیّت و خردسالی حکمعلی با رفتن به کلاسهای قرآنی و بازی‌های محلّی آن زمان‌ها (قئیش گوتوردی، چیلینگ آقاج) و در دامان خانواده‌ای مهربان و صمیمی به خوشی سپری می‌شد. در پنج سالگی به خاطر علاقه‌ای که به درس خواندن داشت از دوستانش کتابهای سال اوّل را گرفته و شروع به یاد گرفتن الفبا کرد. کودکی با استعداد بود با رسیدن به سن هفت سالگی خوشحال بود و سر از پا نمی‌شناخت برای فراگیری علم و دانش راهی مدرسه زادگاهش شد در همان روز اوّل در جلوی صف شروع به خواندن قرآن کرد. به خاطر مؤدب بودنش معلّم ها دوستش داشتند.

دوران انقلاب


ده- یازده سالگی او، مصادف با اوج شکل گیری تظاهرات مردمی بر علیه رژیم بود وی به همراه پدر و دیگر اهالی روستا برای شرکت در تظاهرات به شهر و روستاهای اطراف و اردبیل می رفت همیشه در صف اوّل بود و شعار می داد عکس ، اعلامیّه و نوارهای سخنرانی حضرت امام(ره) را که توسط پدر بزرگوارشان به روستا آورده می‌شد در بین جوانان روستا پخش می‌کرد و به همراه چند تن از دوستانش گاهی به روستاهای نزدیک برای پخش اعلامیّه می رفت برای پیروزی انقلاب اسلامی تلاشهای بسیاری از خود نشان داد.
پس از اینکه دوره ابتدایی را با موفقیّت در روستای زادگاهش به پایان رساند برای ادامه تحصیل در دوره راهنمایی در زادگاهش ثبت نام کرد او در کنار تحصیل در کارهای کشاورزی و دامداری به خانواده‌‌اش کمک می کرد. وی به مسائل دینی و شرعی علاقه زیادی داشت و همواره سعی در یادگیری احکام و مسائل شرعی بود.

عضویت در بسیج و ادامه فعالیت‌های انقلابی


پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری عالم فرزانه و با تأسیس پایگاه مقاومت بسیج در روستای فخرآباد حکم علی به عضویت پایگاه در آمد و به فعّالیّتهای خود در راستای پیروزی انقلاب و اسلام ادامه داد و علاوه برآن عضو بسیج دانش آموزی و انجمن اسلامی مدرسه نیز بود و در جذب دانش آموزان برای عضویت در پایگاه فعّالیّت می‌کرد .عشق به امام خمینی(ره) سراسر وجود وی را احاطه کرده بود و گوش دادن به سخنرانی‌های امام آرام بخش روح و روانش بود .

عاشق خدمت به مردم بود


صفا و مهربانی حکمعلی به دوستان و آشنایان به ویژه با برادران و خواهرانش حکایت‌ها دارد او همه را به نیکی و تقوی دعوت می کرد و خود با مردم معاشرت خوبی داشت در تمام مراسمات مذهبی شرکت می جست او هر کس را که می‌دید دلسوز مردم است و به مردم صادقانه خدمت می‌کند دوست می‌داشت و خود هم عاشق خدمت به مردم بود .غرق در مطالعه کتابهای حضرت امام و شهید مطهری بود و آن الگوی اخلاق و معنویّت و صبر و شکیبایی در شداید زندگی و سختی‌ها همیشه همه را به توکل بر خداوند و صبر و توسل به ائمّه ی اطهار دعوت می‌کرد. عشق به هم نوعان داشت و عطوفت و مهربانی در وجودش تجلّی عینی و خالصانه پیدا کرده بود .هیچ گاه از کسی گله نمی کرد و رفتار سراسر پر عطوفت او همه را مجذوب کرده بود.

مهاجرت به تهران و ازدواج


پس از اینکه دوره راهنمایی را با موفقیّت به پایان رساند در دبیرستان روستای زادگاهش ثبت نام کرد امّا در همان سال اوّل به خاطر عشق و علاقه به جبهه و جنگ ترک تحصیل کرد تا عازم جبهه‌های حق علیه باطل شود که با مخالفت خانواده روبرو شد و مجبور شد برای کارکردن راهی تهران شود در سن 18 سالگی به درخواست خانواده با دختری مومن و با حجاب خانم منظر ابوالحسنی در تاریخ بیست و سوم شهریور 1364 ازدواج کرد و زندگی ساده و بی آلایش امّا حاکی از صفا و صمیمیّت خود را آغاز کردند به همسرش احترام می گذاشت و دوست داشت زندگی راحتی برایش فراهم آورد امّا عشق و علاقه‌ای که نسبت به امام داشت بیشتر از چیزهای دیگر بود و ازدواج و زندگی نتوانست مانع رفتنش شود.

حضور در جبهه

با آغاز جنگ تحمیلی و با فرا رسیدن سن سربازی داوطلبانه و این بار بدون خبر دادن به والدین خود که مبادا این بار هم مانع رفتنش شوند از طریق ارتش جمهوری اسلامی و با لشکر 64 پیاده ارومیه عازم جبهه شد در جبهه که بود با حرفها و صحبتهایش همه را امیدوار به پیروزی می‌کرد حرفهای دلنشین او همه را متحیّر می‌کرد رشادتها و دلاوریهای حکمعلی هنوز هم در ذهن دوستانش مانده است.

از زبان همسر


به گفته همسرش او مردی با نشاط و خوش خلق و بسیار مهربان بود و با وجود وضع نابسامانی که داشتند همیشه در فکر کمک و دستگیری بیچارگان، فقیران، مستضعفان و بی سرپرستان بود. به واجبات به خوبی عمل می‌کرد و با توجّه خاص و ویژه‌ای که به ائمّه ی اطهار، احادیث و روایات آنها داشت در ادای مستحبّات نیز کوتاهی نمی‌کرد. قرآن را بسیار می‌خواند و به همراه قرائت قرآن،ترجمه و تفسیر آن را نیز مطالعه می‌کرد تا بیشتر بداند و بفهمد. با مهربانی و صمیمیّت با پدر و مادر و خواهر و برادر خود برخورد می‌کرد و رابطه‌ای بسیار نزدیک با آنان داشت و در رسیدگی به امور والدینش هرگز کوتاهی نکرد.

به روایت مادر


مادر از خاطرات فرزند چنین نقل می‌کند که زمان تولد او وضعیّت اقتصادی بدی داشتیم امّا با تولد فرزندم خداوند برکت و روزی را به خانه ما آورد از اوان کودکی ارتباط مناسبی با مسجد و نماز جماعت داشت علاقمند مسجد و مطالعه کتابهای مذهبی بود و در راهپیمایی‌های علیه حکومت شاه فعّالانه شرکت می کرد روحیّه مذهبی و اعتقاد و باور دینی از حکم علی انسانی مسئول و حسّاس ساخته بود به طوری که مراقبت از خواهر و برادر کوچک‌تر از خود را به عهده گرفته و هر لحظه چون پدری مهربان مواظبت‌ها و رسیدگی‌های همه جانبه به وضع درسی و عاطفی آنان را برای خود وظیفه می‌دانست. اما شهادت را برگزید و به خواسته دلش رسید. از حجله به جبهه رفت و در خون خود غلتید و جاودانه شد.

شهادت


سرانجام شهید حکم علی نقی‌زاده پس از ماه‌ها حضور در مناطق جنگی در تاریخ دوازدهم اردیبهشت 1366 در منطقه عملیاتی کلاشین در درگیری با نیروهای ضد انقلاب و بر اثر اصابت ترکش به سینه و گردن به لقاء الله پیوست و پیکر پاک ومطهرش پس از تشییع در روستای زادگاهش فخرآباد به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش مستدام باد

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده