با ۴۰ نفر، مقابل ۳۰۰ دشمن ایستادیم؛ اسیر شدیم، اما دلهایمان اسیر نشد
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، جانباز و آزاده کرمانشاهی «علیرضا محمدی» میگوید: خدمتم در سپاه پاسداران بوددر ما یک گروه بودیم در منطقه ترشابه. دشمن هر ساعت به ما حمله میکرد و فشار زیادی روی ما بود. حدود یک ماه با دشمن درگیر بودیم. ما سی تا چهل نفر بودیم، در حالی که دشمن نزدیک به سیصد نفر نیرو داشت. فرماندهمان آقای حمدالله دکامیزاده بود. ما به دو گروه تقسیم شده بودیم؛ یک گروه ده نفره و دیگری دوازده نفره. ما پایینتر مستقر بودیم و به صورت شیفتی، بیست و چهار ساعت نگهبانی میدادیم.
دشمن عراقی یک بار حمله شدیدی انجام داد و در آن درگیری شش نفر از بچههای ما شهید شدند. ما محاصره شدیم و در نهایت اسیر عراقیها و مهاجمین شدیم. در اسارت، با وجود سختیها، به خاطر اتحاد و محبت بچهها، احساس غربت نمیکردیم. بچههای آنجا همه دلسوز و وفادار بودند و مثل برادر و خانواده به هم خدمت میکردند.
ما نگران بودیم که پس از برگشتن به ایران، اوضاع چگونه خواهد بود، اما وقتی به ایران آمدیم، بچهها خیلی خوشحال بودند. وقتی پایمان را توی خاک ایران گذاشتیم، همه سجده شکر به جا آوردند. بعد از ورود به ایران، به سمت اسلامآباد رفتیم و در آنجا قرنطینه شدیم. پس از پایان قرنطینه، ما اولین گروهی بودیم که به زیارت امام رفتیم و دیدار با رهبر معظم انقلاب، آقای خامنهای، نصیبمان شد.
دیدار با امام و زیارت مرقد ایشان، به ما روحیه و قوت قلب بزرگی داد. بعد از آن به خانههای خود برگشتیم، اما همیشه یاد و خاطره آن روزهای سخت و رفاقتهای صمیمانه در دل ما باقی مانده است.
انتهای پیام/