«دیدبان انقلاب» در 14 روایت
نوید شاهد: یکم شهریور ماه مصادف است با سالروز ترور شهید سید اسدالله لاجوردی، مبارز انقلابی و دادستان پیشین انقلاب و رئیس سازمان زندانها که در محل کار خود در بازار تهران و به دست عوامل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در سال ۱۳۷۷ به شهادت رسید. «نوید شاهد» به این مناسبت گزارشی از خاطرات شفاهی ناب گردآوری شده در ماهنامه شاهدیاران يادمان شهيد اسدالله لاجوردي (شماره 28) با عنوان ديده بان انقلاب را منتشر می کند.
سرنوشت افتخارآمیزی که آقای لاجوردی پیدا کردند
شهید لاجوردی در آیینه توصیف رهبر. سرنوشت افتخارآمیزی که آقای لاجوردی پیدا کردند، سرنوشتی است که مایه حسرت و غبطه همه کسانی است که در این راه بودند. ایشان کار را برای خدا میکرد. اهل تظاهر و اهل نشان دادن نبود. آدمی نبود که ملاحظه وجاهت پیش این و آن را بکند. محض خدمت برای ایشان مطرح بود. اخلاص خیلی بالایی داشتند. در یکی از دیدارهای خصوصی خود، از او به عنوان مرد پولادین زندانهای شاهنشاهی و شکنجهگاههای رژیم یاد کردند. زندانیان سیاسی مسلمان هم در ان زمان به خاطر مقاومتهای حیرت انگیز او در برابر شکنجهها، لقب قهرمان را به او داده بودند؛به همین دلیل بود که وقتی از رئیس جمهور اصولگرا و مکتبی، شهید رجایی پرسیدند،آیا شما حزب اللهی هستید؟پاسخ داد،اگر حزب اللهی باشم از لاجورد لاجوردی هاست.
از محافظانش هیچگاه برای محافظت استفاده نکرد
شهید لاجوردی در اولین جلسه اختصاصی با مدیران ارشد سازمان، شیوه کاری خود را با صراحت بیان کرد. او گفت،برای من خطوط سیاسی و جناحی اهمیت ندارند، گرچه خودم وابسته به جناح سیاسی هستم، اما در کار،تنها به عملکرد فرد میاندیشم،حتی اگر خط سیاسیاش مخالف من باشد. به تبلیغات بیش از حد اعتقادی نداشت و همیشه میگفت؛ اگر ما اعمال و اقداماتمان را درست انجام بدهیم، خود بهترین تبلیغ است. از محافظینش هیچگاه برای محافظت استفاده نکرد. بلکه آنان را به کار میگرفت و به قول خودش حقوق آنان را برای نظام حلال میکرد. (راوی مظفر الوند ص72)
کار را دست به دست نمیکردند
از ویژگیهای مدیریتی شهید لاجوردی این بود که کار را دست به دست نمیکردند و تکلیف آن را سریع مشخص میکردند.در مواردی که تصمیم روشن بود فورا دستور میدادند و در مواردی که نیاز به کارشناسی داشت ، ارجاع میکردند. در عین حال شرط کرده بودند که هر کس کار روزانهاش را به پایان ببرد و به اصطلاح روی میزش کار نیمه تمام و یا بلا اقدام نبود میتواند برود و برای رسیدگی به صدور دستور نیز شرایط خاصی مطرح نبود. اگر هنگام سوار شدن به خودرو یا حین قدم زدن در محوطه و یا هر جای دیگری کاری به ایشان ارجاع میشد، رسیدگی میکردند.
راوی محمدرضا گل گل ص82
اولین حقوقی که از دولت جمهوری اسلامی گرفت
شهید لاجوردی در دوران مدیریت دادستانی انقلاب اسلامی و نیز ریاست کل زندانهای کشور،در اعمال مدیریت، شیوهای جدید را عرضه کرد که با هیچ یک از استانداردهای رایج مدیریتی همخوانی و تطابق ندارد ، اما تاثیرگذاری و نتیجهای که از ان مدیریت گرفته شد، هم از نگاه مدیران و مسئولان سازمان و هم از نگاه بدنه و هم از نگاه کسانی که مخاطب این مدیریت بودند، بسیار پربارتر و بسیار کم هزینهتر از شیوههای قبلی بود. اولین حقوقی که از دولت جمهوری اسلامی گرفت، در سال ۷۶ و چند ماه قبل از شهادتش بود و پیش از آن، دیناری از نظام بابت مسئولیتهایش دریافت نکرد و همواره او را بیشتر به عنوان مرد گل و مهربانی و قرآن و سادگی میشناختند.
راوی تقی دژاکام ص 86
به فکر هدایت جوانها بود
شهید لاجوردی در مقام دادستان انقلاب، شب و روز در زندان بود. تعبیری از خانم ایشان شنیدم که تعبیر درستی بود ایشان میگفتند، او هم قبل از انقلاب زندانی بود و هم بعد از انقلاب . قبل از انقلاب شاه زندانی اش کرد، بعد از انقلاب خودش، خودش را زندانی کرده بود! همیشه آنجا بود در دوره دادستانی اش، گاهی صبحها زود میرفتم اوین که به پروندهها رسیدگی کنم و میدیدم آقای لاجوردی که روز قبل یکسره کار کرده شب هم با اینها مباحثه کرده و دارد از شدت خستگی از پا در میآید. همواره به فکر هدایت جوانها بود. دورهای هم که مسئولیت اداره زندانها را به عهده گرفت. نگران سرنوشت آنها بود. واقعا یک انسان به معنای واقعی عاطفی، با درک و فهم بالا و متفکر بود و شناخت دینی بسیار خوبی داشت. باید بگویم که مرحوم لاجوردی مبارزی ساده زیست مخلص و ولایت پذیر بود. راوی : حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری ص 5
پاک باختهای برای پس زدن پردههای نفاق
در روز عید فطر در راهپیمایی قیطریه پس از اینکه مردم سد دژخیمان را شکستند، شهید لاجوردی در عین حال که از این حرکت مردمی بسیار خوشحال بودند، گفتند،مواظب باش! بعضی از کسانی که الان از دیگران جلو افتاده اند، حرفهایشان ریشههای ایمانی ندارد و در مراحل زندان نشان دادند که ایمانشان ضعیف است. باید به هوش باشیم اگر توفیقی پیدا شود، اینها ممکن است جلوتر از دیگران قرار بگیرند و همان بلایی را که بر سر مشروطیت آمد این بار بر سر نهضت روحانیت بیاورند. ایشان در این موضوع افقهای بسیار دورتر و بالاتری را میدید. او پاک باختهای بود که برای پس زدن پردههای نفاق، تمام وجود خود را سرمایهگذاری کرد. او با ایثار وجود خود، راه درست را به کسانی که فریب شعارها را خوردند و با کسانی همراهی کردند که از ضد انقلاب حقوق میگیرند؛ به ظاهر بر مسیر انقلاب پای میفشارند و در باطن تفرقه ایجاد میکنند نشان داد. راوی : مرحوم حبیب الله عسگر اولادی ص8
چند چرخ خیاطی گرفت و روسری میدوخت
وقتی که شهید لاجوردی از دادستانی کنار گذاشته شد، دهها شغل دیگر به او پیشنهاد کردند، اما قبول نکرد. میگفت، حس میکردم این کار از دستم برمیآید و لذا قبول کردم. سمت نمیخواهم. بعد رفت خانهاش و چند تا چرخ خیاطی گرفت و روسری میدوخت. واقعاً از کسانی بود که به هیچ وجه دنبال دنیا و مقام طلب نیستند .خاکی بود. اگر تشخیص میداد که این آدم کسی است که میشود از نظر فکری ، روی او کار کرد، ساعتها برایش وقت میگذاشت. راوی حجتالاسلام والمسلمین سید حسین موسوی تبریزی ص18
یک درس مهم شهید لاجوردی برای مدیران
شهید لاجوردی به فعالیت و کار اعتقاد عمیقی داشت، به همین دلیل تا جایی که نظام، او را مسئول انجام کاری میکرد، وظایفش را به نحو احسن انجام میداد کار را مقدس می دانست و یک لحظه بیکار نمینشست و ابداً ابایی نداشت که چون روزگاری دادستان یا رئیس زندانها بوده، حالا که مسئولیتی ندارد، مثلاً فروشندگی یا خیاطی کند. یادم هست. یک بار به ایشان گفتم آقا ! شأن شما نیست که بروید بازار و حجره را باز کنید و مشتری راه بیندازید. بسیار عصبانی شد و گفت، یعنی اینهایی که در بازار کار میکنند، شأن ندارند؟ این چه حرفی است که میزنید؟مگر من چه چیزی بیشتر از اینها دارم نسبت به این گونه مسائل بسیار حساس بود. به اعتقاد من این رفتار شهید لاجوردی برای آیندگان هم درس بزرگی بود که رفتار یک مسلمان متعهد در دورهای که به او مسئولیت و مقامی میدهند نباید با دورهای که پستی ندارد، فرق کند و در هر دو موقعیت، باید وظایفش را به نحو احسن انجام بدهد. راوی: محمد علی امانی ص33
لاجوردی پیش شهید مطهری است
به همسر آقای مطهری زنگ زدم و گفتم: خواب دیدم آمدهام منزل شما و آقای مطهری روی صندلی و افراد خانواده در اطرافشان روی زمین نشستهاند. شما گفتید!اگر سوالی داری از ایشان بپرس. اول خجالت کشیدم ، ولی بعد من هم رفتم نشستم کنار بقیه و سوالاتی را پرسیدم .ناگهان متوجه شدم که دیگر آقای مطهری را نمیبینم. میخواستم از خانم مطهری خداحافظی کنم و برگردم خانه که دیدم کیفم کنار دستم نیست. گفتم لطفاً یک مقدار پول به من بدهید تا برگردم منزل ایشان یک هزار تومانی به من دادند و بعد گفتند، بیا منزل را به شما نشان بدهم. رفتیم به اتاق اول و دیدم که آقای مطهری در لباس احرام، آرام خوابیده اند بعد نگاه کردم دیدم آقای لاجوردی هم چند متر ان طرفتر توی لباس احرام خوابیده اند. گفتم،خانم مطهری ! من دیگر به پول نیاز ندارم. خیالم از آقای لاجوردی راحت شد که پیش آقای مطهری است. دو هفته مانده بود به شهادتش این خواب را دیدم. راوی : زهرا گل همسر شهید لاجوردی ص42
هرگز گرد املاک دولتی، اوقاف و مصادره ای باشد، نگردید
پدر همیشه سفارش میکردند که هرگز گرد املاکی که سند آنها متعلق به دولت یا اوقاف و مصادره باشد، نگردیم. یکی دیگر از سفارشهای ایشان این بود که حدالامکان از استخدام در دستگاههای دولتی فاصله بگیریم و خودمان مستقل کار کنیم. حداکثر فعالیت را بکنیم و منتظر نمانیم که دیگران کاری برای ما بکنند. میگفتند خودتان جلودار باشید و دیگران را راه بیندازید. از مواجهه با مشکلات نهراسید و در دل مشکل بروید و شما باشید که مشکلات را خرد میکنید. اگر مشکل مالی پیدا میکردیم وقتی به ایشان مراجعه میکردیم میگفتند، پدربزرگت میگفت دستت را بگیر به زانویت و بلند شو و بدو .من هم عیناً همین را میگویم. و ما خلاصه دستمان آمد که نباید به ایشان تکیه کنیم. یک بار هم تصادف کردم ومرا بردند کلانتری ابوسعید ایشان انجا حاضر شدند به رئیس کلانتری گفتند،هر کاری با همه میکنید با این هم بکنید. یک بار در بازار کسی به ایشان گفته بود که فلان جنس را از پشت سرت بیاور و حاج آقا اشتباهی از قفسه کناری جنس دیگری را آورده بود، مشتری به شدت به ایشان عتاب کرده بود که مگر نمیفهمی چه میگویم؟ چرا حواست را جمع نمیکنی. با چنین برخوردهای ظاهری،ایشان دردرون خود لذت می برد که دارد نفس خود را ادب می کند.
راوی: مهندس سیدمحمد لاجوردی فرزند شهید ص 46
بین طبابت و تجارت، فاصله بینداز
در سال ۶۵ بعد از آنکه دیپلم گرفتم، رشته پزشکی قبول شدم.اسامی قبولیهای کنکور که اعلام شد، اولین جملهای که پدرم به من گفتند این بود که، از همین حالا که میخواهی درست را شروع کنی بین طبابت و تجارت، فاصله بینداز. تو باید درآمدت را از جای دیگری تامین کنی و پزشکی را فقط وسیله خدمت قرار بدهی واز طبابت به عنوان تجارت استفاده نکنی. به نظر من لذتی که در طبابت نفس هست، قابل قیاس با طبابت جسم نیست. یک پزشک میتواند ۱۰ نفر را ۱۰۰ نفر را معالجه کند، ولی آدم خوب میتواند جامعه را درمان کند.راوی : دکتر حسین لاجوردی فرزند شهید ص 50
تشویق پدرانه برای حفظ حجاب
تقریباً ۱۲ سال داشتم و با برادرم داشتیم در حیاط بازی میکردیم که دست من شکست. پدرم من را بردند. درمانگاه در آنجا دکتر با لحن بدی به من گفت که چادرم را بردارم تا مرا معاینه کند. من به دکتر گفتم. من دستم شکسته و شما باید دست مرا معاینه کنید این هم دست من. به چادرم چه کار دارید؟ دستم را به طرف دکتر دراز کردم. موقعی که از درمانگاه بیرون آمدیم پدر جان مرا خیلی تشویق کردند. و این جریان را در جاهای مختلفی نقل کردند و گفتند دخترم به خوبی توانست از عقیده خود دفاع کند.
راوی:زهره لاجوردی فرزندشهید ص 57
شما آقای لاجوردی هستید؟
پدر با این موضوع که فردی مرجع مطلق عقاید انسان شود، مخالف بودند و ما را به بحث و چالش میکشیدند و پیوسته این ذهنیت را در ما ایجاد میکردند که باید در مورد عقاید گوناگون پرسش داشته باشیم و دنبال پاسخهای منطقی و مستدل برویم. موقعی که پدرم در بازار،روسری میفروختند،بعضیها میآمدند و با تعجب به ایشان نگاه میکردند و با تردید میپرسیدند،شما آقای لاجوردی هستید؟ وقتی جواب مثبت میشنیدند، با حیرت تکرار میکردند، خود آقای لاجوردی ؟ قیافه پدرم نسبت به اوایل انقلاب فرق کرده بود و خیلی ها دیگر ایشان را نمیشناختند،مضافا براینکه کسی توقع نداشت ایشان در مغازه ای فروشندگی کنند. راوی: سید احسان لاجوردی فرزند شهید ص 62
شهید اعتقادات واحساس مسئولیت های انقلابی
خدا رحمت کند اخوی همیشه میگفتند؛ برای کسی که بنا ندارد از مسئولیت، برای خودش موقعیت و ثروت و مقامی را دست و پا کند؛ مسئولیت چیزی نیست جز حمالی و اگر تعهد دینی به انسان حکم نکند که مسئولیتی را در حکومت بپذیرد، شرط عقل است که ازآن بگریزد. ایشان هیچ علاقهای به مناصب حکومتی نداشتند و اگر مسئولیتی را هم پذیرفتند، انصافاً جز زحمت و دردسر برایشان چیزی نداشت و فقط برای ادای تکلیف، این کار را کردند. اخوی من کار را فقط برای رضای خدا میکردند و لذا تحسین و تکذیب کسی برایشان تاثیری نداشت. اخوی واقعا احساس میکردند که در قفسی گرفتار شدهاند و غصه مردم و انقلاب و نظام، ایشان را به قدری اندوهگین کرده بود که من در عمرم ندیدم.اخوی ما،شهید اعتقادات واحساس مسئولیت های خودشان شدند.
راوی: طيبه لاجوردی خواهر شهید ص66
انتهای پیام