به روایت از همسر شهید:
همسرشهید رسولی کلایه نقل كرده است: «يك روز از جبهه برگشته بود كه به من گفت: ميخواهم بروم به منزل يكي از دوستانم. با هم رفتيم. در جنوب شهر ساكن بودند. محمدعلي گفت: دوستم به من پول داده كه وسيلهاي برايش بخرم، خريديم و به آنها تحويل داديم. يكي از فرزندان وي يك قرآن به محمدعلي هديه داد و بعدها متوجه شدم كه اين وسايل را خودش ميخريده است».