وصیت نامه شهدا - صفحه 188

كسى كه بااين انقلاب ضد است در مراسم تشییع من شركت نكند .چه دوست وچه خويشاوندان . ما تاآخرين نفروتا آخرين منزل وتا آخرين قطره خون براى اعتلاى كلمه الله ايستاده ايم .

از خداوند می خواهم که قلبم را منور نماید بنور ایمان و ولایت آقا امیرالمومنین (ع) ای مولا و سرور من حجت ابن الحسن العسکری این دنیا چگونه مردم را بخاک سیاه نشانده و قلوب ایشان را که برای محبت و معرفت خلق شده طویله اسب و اشتر و صندوق پول و جواهرات و غیره نموده اند دلهایشان را که برای محبت و معرفت خلق ذره ای ذوق حلاوت طاعت را نچشیده نه در نهادشان از توبه اثری و نه در اوهام تفکر بیهوده ایشان از خداوند جل جلاله خبری، قلوبشان خالی از ذکر و فکر است بلکه پر از حیله و مکر می باشد دست عقل را بسته و دست هوای نفس را گشاده و ای زین مصیبتها چه زخمهایی از این افراد بر پیکر اسلام وارد شده است

حال چند روز بيشتر عمر كنيم يا كمتر بدانيد اگر كه همه خويشان هم شهيد بشوند گوشه اى از مصيبت زينب نخواهد شد ، صبور باشيد وبردباردر مرگ فرزندانتان زياد غمگين و ناراحت نباشيد كه دشمن شاد شود

تقوي الهي را در نظر داشته باشيد ، از دلبستگي به دنيا بپرهيزيد تا سعادت آخرت نصيب شما گردد . بر حذر باشيد از غيبت و تهمت و افترا ، دروغ و سستي و تكبر . بار ديگر از دوستانم چنانچه از من رنجشي در دل داشته اند عذر خواسته ، طلب حلاليت مي نمايم .

اما تو اي معشوق من مرا منت نهادي که توانستم بهترين راه تکامل را انتخاب کنم. زيرا عشقت را در وجودم شعله ور ساختي و شهادت را نصيبم کردي که تنها راه نجات خود از آتش دوزخ و عذاب الهي را در چشيدن شهد شهادت مي دانم

وصیت و پیام دیگری برای هم کلاسی هایم دارم که با درس خواندن خود مشت محکم بر دهان آمریکا جنایتکار بزنند که این گفته امام است .

پدر و مادر عزیزم از اينكه خداوند سبحان اين منت را برمن نهاد سربسجده نهيد كه فرزندى بزرگ كرديد كه افتخار معامله با خدا راداشتيد كه‌شيرينى‌شهادت درراه خدا بااين لذات مادى وزودگذرى دنياى فانى قابل مقايسه نيست

من بر اساس رسالت ومسئوليتى كه بردوش داشتم در راه الله و براى‌يارى‌وحراست‌از اسلام و انقلاب به جبهه آمدم تا اندكى ازدين‌خود را ادا نمايم

تو اي پدر و مادر وبرادر و خواهران و خانواده ام بيشتر از ديگران مي بايستي تحمل مشكلات را پذيرا باشيد و بيشتر از ديگران صبر و استقامت از خود نشان دهيد و اصلاُ هيچگونه اندوهي در خود راه ندهيد زيرا كه اين جانب با ايمان و اعتقاد اين راه را پذيرفته ام و . .

اي ملت آزاده من چه مي‌توانم براي شما بنويسم و چه سفارشي مي‌توانم بكنم اين شما بوديد كه ما را پرورش داديد و اين شما بوديد كه ما را معشوق و راهنما بوديد اين شما بوديد كه ما را در ادامه راه اميد داديد و اكنون اين خونها چه ارزشي دارد كه در راه خدا و انبياء كه راه هستي مطلق است ريخته شود. اي انقلاب عزيز ما سيراب شو و از خون ما و به ايستادگيت ادامه بده

من امانتي که خداوند به او سپرده بود را با سرافرازي براي احيای دين و اسلام تقديم به پيشگاه خداوند نموده ام

عزت است كه مرگ ما شهادت در راه خدا باشد و اكنون كه خداى عزوجل اين توفيق را به ما داده از شما همسران و مادرگرامى تقاضا دارم كه در مرگ من صبور باشيد و مبادا خداى نكرده سر و صدا كنيد كه دشمنان اسلام دلشاد شوند

خدایا ، مرا قبول کن من سعی کردم بنده خوبی برای تو باشم و آخر نتوانستم اگر تو کمک نکنی من در آتش دوزخ می سوزم بارها به نعمت های تو چشم دوختم

شهادت در راه تو مستلزم اين است كه خالص گرديده باشم و فقط براي رضاي تو و قرب به تو به ميدان آمده باشم ولي آرزومندم كه پروردگار نيت مرا در اين راه خالص گرداند.

اي ملت عزيز منطقه از شما تقاضا دارم بخصوص از جوانان عزيز مي خواهم که با اين سرمايه داران و فئودالهاي خونين که يک عمري است که خون پدران ما مکيده اند و انها را زير اسلحه خود در آورده اند و خفقان شديد در منطقه به وجود آورده اند و هنوز هم که ظالم رو به نابودي و سرمايه داري رو به نيستي و بيچارگي مي رود حاضر نيستند

از شما می خواهم که همیشه ایمانتان بر هوای نفستان غلبه کند

اماخداوند رحمان تجارت ومعامله را ارائه امتحان ميدهد غير از اين يعنى تجارت دادن مال وجان درراه او ونجات از عذاب الهى اما نكته قابل توجه در آيه فوق ،تكرار دوباره كلام ايمان است يكبار

شهید مهدی قاضی خانی در وصیت نامه اش می نویسد: نمی دانم چگونه شروع نمایم. مرا ببخشید. این که خداوند متعال به این بنده حقیر نظر لطف و کرامت داشته، (در حالی که) بنده خوبی برای او نبوده و نیز فرزند اهلی برای پدر و مادر عزیزم نبودم.

نمی دانم آیا خانواده من نیز به جمع شما خانواده های شریف و بزرگوار خواهد پیوست و این برایم افتخاری بزرگ است ، چون بابت آن باید از جان خود بگذرم، جان خود بدهم تا ایران آزاد شود.

من مقداری پول در بانک دارم که نذر کرده ام ،آن پول را خرج ازدواج کنم حالا یا ازدواج خودم یا دیگری ، اگر من شهید شدم و تو هم احتیاج نداری آن پول که خیلی ناچیز است خرج عروسی کسی بکن که نمی تواند ازدواج کند .