روایت فرزند شهید
«سن و سالی نداشتم که پدرم به شهادت رسید. یادم هست آن موقعها برادر بزرگم بیست سالش بود. من بچه بودم و میرفتم تو کوچهها بازی میکردم. یک روز دیدم بچهها کفش اسکیت پوشیدند و چقدر قشنگ با آنها بازی میکنند. خیلی دلم خواست من هم یک جفت داشته باشم....» فرزند شهید «ابراهیم باقری» روایتی را از پدر شهیدش بیان میکند.