نویدشاهدالبرز - صفحه 31

نویدشاهدالبرز
در سالروز عروج شهید منتشر می شود؛

گالری عکس/ از کودکی تا شهادت شهید « جعفر عیوض شریفی»

شهید گرانقدر « جعفر عیوض شریفی» که فزرند « عبدالله و سکینه » می باشد در بیست و دوم خرداد ماه 1348، در تهران چشم به جهان گشود. وی در حالیکه دانش آموز سوم دبیرستان بود نیمکت های امن مدرسه را رها کرد و به خاکریز های جبهه حق علیه باطل شتافت و به مصاف دشمن زبون بعثی پرداخت .
در سالروز عروج شهید غلامحسین دهقانی طزرجانی» منتشر می شود؛

روایتی پدرانه ؛ آزادی خرمشهر را می بینید اما من دیگر نیستم

گفت که می خواهم به کمک رزمندگان بروم و می گفت که پدر! شما آزادی خرمشهر را می بینید اما بنده نیستم، مرا حلال کنید.

نخستین جشنواره «جایگاه حماسی زنان و کودکان در جنگ» البرز در راه است

رئیس حوزه هنری استان البرز گفت: به‌منظور حمایت از بانوان و کودکان مظلوم جنگ‌زده در سراسر دنیا کشور جشنواره «جایگاه حماسی زنان و کودکان در جنگ» در سطح استان البرز برای نخستین بار در کشور برگزار خواهد شد.
معلم شهید راهت ادامه دارد؛

پوستر / هفته معلم گرامی و فرخنده باد

گاهي اوقات شايستگي انسان ها تنها در بودنشان مشخص نمي شود، بلکه چگونه آمدن و چگونه بودن و چگونه رفتن آنها، نشان از بندگي و بالندگي شان دارد. افرادي به دنيا مي آيند که علاوه بر گذراندن زندگي به بهترين و قشنگ ترين صورت ممکن، زيبا و تحسين برانگيز! گاهي هم اعجاب انگيز! رخت از جهان مي بندند.

معرفی کتاب/ «امین امانت حق» روایتی منظوم و کودکانه از زندگی شهید« امین صاحبی»

کتاب « امین امانت حق» روایتی شعرگونه از زندگی نامه شهید البرزی «شهید امین صاحبی» می باشد که سروده شاعر « سیده صدیقه عظیمی نیا» و طراحی « مریم مروج زاده» است.
معرفی کتاب؛

«رهبر سیزده ساله» شعرگونه ای کودکانه درباره شهید «محمدحسین فهمیده»

کتاب « رهبر سیزده ساله» روایتی شعرگونه از زندگی نامه شهید البرزی «شهید محمد حسین فهمیده» می باشد که سروده شاعر« سیده صدیقه عظیمی نیا» و طراحی « ف. کرمانی» است.
معرفی کتاب؛

« از پرچان تا بستان» شعر گونه ای کودکانه درباره شهید «سید مناف افتخاری»

کتاب «از پراچان تا بستان» روایتی شعرگونه از زندگی نامه شهید البرزی «شهید مناف افتخاری» می باشد که سروده شاعر« سیده صدیقه عظیمی نیا» و طراحی « ا. شاکری» است.

معرفی کتاب/ « دو غواص کوچولو» روایتی منظوم و کودکانه از شهید «علی مهرانی»

کتاب «دو غواص کوچولو» روایتی شعرگونه از زندگی نامه شهید البرزی «شهید علی مهرانی» می باشد که سروده شاعر« سیده صدیقه عظیمی نیا» و طراحی « ف. کرمانی» است.
در سالروز شهادت شهید «احمد بهروزی» منتشر می شود؛

فرازی از زندگی و کلام شهید «فکه»

سرانجام در آخرين حضور ايشان در جبهه در حالي كه سه ماه از اعزام ايشان گذشته بود در تاريخ سیزدهم اردیبهشت 1365، درمنطقه عملياتي «فكه » درحين اينكه ازماموريت برمي گشت كه به مرخصي و دیدار خانواده برود تيپ سيدالشهدا اعلام مي كند در «فكه» به نيروي تازه نفس احتياج است.
در سی و دومین سالگرد شهادت منتشر می شود؛

شهید «موسی الله ویرن» : جهاد در راه خدا بالاترین تکلیف هاست

مادر جان! شما زياد در راه فرزندت موسى زحمت كشيدى و شبها بى خوابى و آنچنان كه در این راه بیشترین رنج و زحمت را کشیدى تا به اين سن و سال رسانيدى حالا مى دانم موقع زير بال و پر شما گرفتن بود ولى چه كنم، اينم از همه اينها بالاتر است مرا ببخشيد و حالا مى دانم موقع زير بال شما گرفتن بود ولى چه كنم اينم از همه تکلیف ها بالاتر است.
در سالروز شهادت شهید «جواد جریان» منتشر می شود؛

از مربیگری کاراته تا مدال پرافتخار شهادت

او در زمينه ورزش در رشته ورزشهاي رزمي، از تكنيك و قدرت جسماني بالايي برخوردار بود و به درجه مربیگری نیز رسیده و شاگردانی را تعلیم می داد. در دوران دفاع مقدس در صحنه نبرد با بعثيون شركت نمود و در عمليات حماسه‌آفرين و ظفرمند و به يادماندني بيت‌المقدس حضوری دلاورمردانه داشت.
در سالروز شهادت منتشر می شود؛

گالری عکس شهید ورزشکار « جواد جریان»

شهید «جواد جریان» فرزند «محمد علی و سکینه» می باشد که در سال 1338، در تهران چشم به جهان گشود. وی بعد از اخذ مدرک دیپلم به ورزش کارته روی آورد و در این رشته ورزشی هم صاحب مدال شد و به مربیگری این رشته هم رسید. تا اینکه بنا به وظیفه ای که در قبال مملکت خود احساس می کرد.
در سی و دومین سالروز عروج آسمانی شهید منتشر می شود؛

گالری عکس شهید «رسول اسدنیا آبکنار»

شهید گرانقدر «رسول اسدنیا آبکنار» در پانزدهم آذر ماه 1343، در شهر «اردبیل » چشم به جهان گشود و در سنین کودکی با خانواده به تهران عزیمت نمود و تحصیلات خود را در تهران و کرج ادامه داد. در حالیکه محصل موفقی بود حس غیرت و مردانگی او رابه سمت جبهه کشاند.
در سالروز شهادت شهید منتشر می شود؛

ایمان مستحکم و جهاد از دیدگاه بصیرتمندانه شهید « رسول اسدنیا آبکنار»

آيا جهاد همين كه انسان در مقابل دشمن بايستد و مقاومت كند و بجنگد يقينا نه ، چرا كه هجرت به معنى جداشدن از محيطى است كه اگر انسان در آن باقى بماند موجب انحراف و فاسد گشتن وى مى شود. بيرون آمدن از چنين محيطى و حركت به سوى محيطى پاكتر براى اينكه به خدا و صراط مستقيم انسان نزديكتر شود .

پوستر/ نیمه شعبان مقدم آن ولی سبحان مبارک باد!

میلاد مهدی(عج)، تصنیف سرخ ترانه های انتظار، بر عموم مسلمین جهان مبارک باد
در سالروز عروج شهید « سید ابراهیم حسینی» منتشر می شود؛

آخرین و کامل ترین کلام شهیدی کامروا

این قطعه که باقی است آخرین و کامل ترین حرف هایم می باشد که در طول زندگی و در این اواخر همیشه به دنبال آن بوده ام و امیدوارم در این هدف که همان اسلام عزیز می باشد.
در سی و پنجمین سالروز شهادت منتشر می شود؛

شهید «سیروس الدین آطاهریان»: در جبهه آیه های قران را به چشم می بینید

پدر جان! شما به مادرم بگو که انسان در کجا رشد می کند، به خدا انسان خیلی چیزها را در جبهه می بیند. تمام آیه قرآن را به چشم می بیند. مادرجان! جوانانیاز من رشیدتر بودند که در میان ما نیستند آنها به خدای خود و به آرزوی خودرسیدند. آیا آنها پدر و مادر نداشتند؟
در سالروز شهادت شهید « عباس حشمی پور» منتشر می شود؛

عاشقانه ای برای همسر از پشت خاکریز جبهه

مي دانم دلت برايم تنگ شده خوب اين نعمت الهي است من هم همين طور دلم براي تو و ليلا خيلي‌، خيلي تنگ شده ولي وقتي دزدي به اين بي‌شرفي مي‌آيد و مملكتي را به خون و آتش مي‌كشاند بايد جلويش ايستاد و پدرش را در آورد. خيلي خيلي خيلي دوستت دارم. ما ممکن است چند ساعت ديگر به جبهه براي حمله اعزام بشويم و خاك ميهن عزيزمان را از لوث وجود كفار بعثي پاك كنيم.
در سی و ششمین سالروز شهادت منتشر می شود؛

شهید « عباس حشمی پور»: تسلیم در برابر دشمن عین ذلت است

تسلیم در برابر دشمن عین ذلت است و من کوشیده ام تا تابع حق باشم و در جبهه خودسازی و شهادت باشم اما آن کسانیکه من به هر ذلتی میدهند تا زندگی حیوانی خود را ادامه بدهند آنها مردگان و پلید و خاموش تاریخ هستند پدرو مادرم نخواهید که من جزواین دسته باشم بنابراین به جبهه می روم.
در آستانه روز پاسدار در گفتگوی اختصاصی با همسر فرمانده شهید «مقتدا رضاخانی» چنین مطرح شد؛

مقتدا «پاسدار واقعی» انقلاب و میهن بود

امثال مقتدا پاسدار واقعی انقلاب و میهن بودند. مقتدا خیلی به سپاه پایبند بود و به خاطر دارم که روزی که داشت برای آخرین بار اعزام می شد یک چمدانی را آورد که لباس های فرم سپاه توی اون بود. گفت: این لباس ها مستعمل است اگر این ها رو دور ریختی حواست باشد آرم سپاه رو بیرون نیندازی. به شدت این ارگان و اهدافش برای مقتدا با ارزش و مقدس بود. این تقدس ظاهری نبود ما حتی عقدمون با لباس فرم سپاه بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه