نمایشگاه راهیان نور شمال غرب و یادمان شهدای پل قطور خوی با حضور فرمانده قرارگاه منطقهای شمال غرب ارتش، فرمانده پدافند هوایی شمال غرب کشور، معاون هماهنگکننده قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا (ص)، مسئولان شهرستانی و خانواده شهدا بیست و سوم مرداد 96 در محل پل هوایی قطور خوی برگزار شد.
یادواره شهدای پایگاه شهید تاتاری به همت حوزه مالک اشتر شهری شهرستان شاهین دژ و با حضور فرمانده سپاه شاهین دژ، بیست و سوم مرداد 96 درمسجد چهارده معصوم (قلی کندی) شهرستان شاهین دژ برگزار شد.
یکی از شهرستانهای استان آذربایجان غربی، شهرستان شوط است که مردانش دوران انقلاب و دفاع مقدس جانفشانیهای بسیار کردند تا مردمشان در آسایش و آرامش باشند. شهدای مرداد ماه شوط را در یک پوستر گرد آوردیم تا قدردانشان باشیم.
مادر ناصر در حالیکه گریه می کرد، با صدایی لرزان در حالیکه عکس پسرش را که درست روبرویش بود، نگاه می کند و می گوید: ناصرجان تو اکنون افتخار روستا و ایران عزیزمان شدی، همه فرزندانم فدای خاک پاک کشورمان.
فراخوان مقالات کنگره 12000 شهید استان آذربایجان غربی با محوریت موضوعهای دفاع مقدس، جنگ، پایداری و فرهنگ ایثار و شهادت است که در آبان سال 96 برگزار خواهد شد.
همزمان با فرا رسیدن دهه کرامت، عصر روز شنبه هفتم مرداد 96، خادمین حرم مطهر امام رضا (ع) برای فاتحه خوانی و گلباران درمزار همیشه معطر شهدای شهرستان نقده حضور یافتند و بعد با خانواده شهید معظم جواد گل محمدی دیدار کردند.
آیین گرامیداشت روز دختر به مناسبت ولادت باسعادت حضرت معصومه سلام الله علیها، ساعت 10 صبح روز سه شنبه سوم مرداد ماه در محل سالن اجتماعات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تکاب برگزار شد.
پنجم مرداد سال 74 در مأموريتي كه به كوه شهيدان (مرز ايران و تركيه) داشت، با اشرار ضد انقلاب درگير و به شدت مجروح شد که بعد از دو روز بستري شدن در بيمارستان در هفتم مرداد سال 74 به آرزوي ديرينه اش كه ديدار معشوق بود، رسيد.
هیچگاه خودش را بالاتر از نیروهایش نمی دانست ، برای همین همیشه در کنار آنها و با آنها در مبارزات شرکت می کرد و تا آخرین لحظه مقاومت می کرد و هیچ وقت نشد که شهید عزیز در آن عملیات شکست خورده باشد.
نشریه الکترونیکی شاهد شامل چهل عنوان کتاب الکترونیکی از کتابهای استانی است که توسط معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان آذربایجان غربی تهیه شده است.
در میان خاک و سنگرهای دشمن بودیم که من ضامن نارنجک را کشیدم و کمی سینه خیز رفتم تا نارنجک را بیاندازم اما یکدفعه ضربه ای محکم بر سرم وارد شد که آن لحظه احساس کردم که یک چشمم افتاد.