در اين روز براي كار رفتيم اما طبق معمول نتوانستيم كار كنيم رژيم بعث عراق قصد زدن پاتك را داشت. در ساعت 11:30 شب بود كه عراق به وسيله بلندگو اعلام كرد كه بيائيد و تسليم شويد...
...وقتي كه به ما لباس دادند من تازه باور كرده بودم كه سربازم آسمان ابري و گرفته بود و نم نم باران مي باريد و ما هم دلمان بد جوري گرفته بود دلم مي خواست گريه كنم نه تنها من بلكه تمام بچه ها مي خواستند گريه كنند...