رزمنده - صفحه 12

رزمنده

کشاورزی که «رزم‌آور» دارخوئین شد

شهید «صفرعلی قره‌حسنلو» کشاورزی بود که در دوران دفاع‎مقدس بعد از حماسه‌آفرینی و رزم‌آوری فراوان در دارالخوئین به شهادت رسید.

او از شهادتش خبر داشت

"محمدرضا محمدزاده" رزمنده مازندرانى قبل از اعزام به جبهه هاى نبرد هنگام خداحافظى با دوستان و آشنايان به آنها گفته بود كه ديگر از جبهه بر نمى گردد و به شهادت مى رسد. داستان زندگى شهید را مى توانيد در نويد شاهد مازندران بخوانيد.

ملتى كه شهادت براى او سعادت باشد، شكست‌ناپذير است

شهید «منوچهر آرام» در وصیت‌نامه خود چنین می‌نگارد: پدرم، مادرم، از شما انتظار دارم كه در غياب من هيچ‌گونه ناراحتى به خود راه ندهيد. چرا كه ملتى كه شهادت براى او سعادت باشد، شكست‌ناپذير است.

شهید ارتشی: مبارز انقلابی که در کرخه‎نور شهید شد

شهید ارتشی حبیب‌اله ولی‌زادگان بعد از مبارزات علیه رژیم پهلوی در دوران دفاع مقدس در کرخه‎نور به شهادت رسید.
در سی‌و پنجمین سالگرد شهادت منتشر می‌شود:

اشک‌هایت مرا خیس می‌کند

مادر شهید لطف اله افتخاری می‌گوید: روزها در فراغش گریه می‌کردم تا اینکه یک شب خواب دیدم؛ لباس‌هایش خیس است. از او پرسیدم: چرا؟! گفت: اشک‌هایت من را خیس می کند.
به‌روایت و قلمِ شهید «حسین رفیعی‌سیر»

خط‌شکنان نور

شهید حسین رفیعی‌سیر در خاطراتش چنین می‌نویسد: رزمندگان عاشق شهادت داوطلبانه برای بازکردن معبر هجوم برده بودند، همه آنها خط‌شکن‌های داوطلب شهادت بودند.
تفحصی در کلام شهید

بر سنگ قبرم بنویسید؛ ان الحیاة عقیدة و جهاد

شهید خسرو گودرزی‌معظمی در کلام مطهرش سفارش می‌کند که بر سنگ قبرش سخنی از امام حسین (ع) را بنویسند.
نامه‌ای برای مادر

مبادا حرفی از دهانمان بیرون بیاید که اجرمان را ضایع کند

شهید رجبعلی آژِیر در نامه‌ای به مادرش می‌گوید: شما فقط كارتان دعا كردن باشد و مبادا خدايي نخواسته حرفي از دهان ما بيرون بيايد كه اجرمان را ضايع كنيم.
در سالروز شهادت؛

اسناد و دست‌نوشته‌های منتشر نشده شهید «حسین کامیابی»

از شهید حسین کامیابی اسناد و دست‌خط‌‌ هایی به یادگار مانده است که در ادامه مطلب مشاهده می‌کنید.

دست‌خط سربازِ شهید علی شاهمرادی

سرباز بود که در مهاباد به‎دست منافقین به شهادت رسید.
گذر بر حیاتِ طیبهِ شهید

شهادت انتخاب پهلوانِ عاشق

در زندگی‎نامه شهید علی خرکچی آمده‌است که به ورزش سنتی علاقه‌مند بوده و عشق واقری نسبت به اهل بیت در دل داشته که در پی این محبت به ائمه شهادت را برمی‌گزیند.
گذری بر حیاتِ طیبه شهید «سیدحسین روستانژاد»

سرسجاده نمازت دعایم‌کن؛ آرزویم شهادت است

مادر شهید می‌گوید: سیدحسین به من می‌گفت: مادرم، از تو التماس دعای خیر دارم و می‎خواهم که سر سجاده نماز، از خدای بزرگ، بخواهی که مرا به آرزویم که همانا شهادت است، برساند.
در سی‌و دومین سالروز شهادت منتشر می‌شود

رزمنده ‌ای با کفش‌های کتانی

هم‌رزمانش می‌گویند: کفش‌های کتانی‌اش به‌خاطر مانده است. او در جبهه همیشه کفشِ کتانی می‎پوشید چون پوتین سایز بزرگ در جبهه بسیار کم بود و ترجیح می‌داد؛ دیگران استفاده کنند.
نگاهی به حیات طیبه شهید عملیات پیروزمندانه مرصاد

بسیجی شهید رحیم کلانکی؛ از بی‌قراری تا رهایی

حضور در غیر جبهه برای او قفس بود و هر لحظه می‌خواست که این قفس را بشکند و به سوی میعادگاه خود پر بگشاید و در آنجا آرامش بگیرد.
جمله‌ای ناب در نامه شهید محمدعلی پوردشت:

هرگز خوشبختی جاویدان خود را فدای هوسرانی‌های زودگذر نخواهم کرد

درست است که ده ما بزرگ و مشغول‌کننده بود و زیبائی‌های بی‌شماری برای سرگرمی دنیای هوسباز دارد ولی من هرگز خوشبختی جاویدان خود را فدای هوسرانی‌های گذرنده نخواهم کرد.
در سی‌و یکمین سالروز شهادت منتشر می‌شود؛

روایتی پدرانه از شهید وحید آقامحمدی؛ شهدا هم برندگان این مسابقه بودند

آنهایی که رفتند، لیاقت شهادت را داشتند و برنده شدند. بالاخره مسابقه است و هر مسابقه‌ای برنده‌ای دارد. شهدا هم برندگان این مسابقه بودند.
در سالروز شهادت منتشر می‌شود

گزارش تصویری نوید شاهد از شهید رضا بنادکوکی

از فرمانده شهید رضا بنادکوکی تصاویری در دست داریم که در ادامه مطلب این آلبوم را مشاهده می‌کنید.
در سالروز شهادت منتشر می‌شود

معرفی نمادی از ایثار و دلاوری‌های هشت ساله؛ شهید رضا بنادکوکی

وي در اغلب جبهه‌ها در حد فرماندة گروهان و معاون گردان مسئوليت داشت و در سلسله عمليات‌، حماسه و ايثارگري‌هاي چشم‌گيري داشته است.

نامه‌ای از رزمنده کربلای چهار؛ شاید خدا خواست شهید شدم

راستي! من به جنوب رفته‌بودم و در عمليات كربلاي چهار شركت داشتم و باز هم مي‌روم و از تو همسر خوب و مهربانم مي‌خواهم كه حلالم كنی و هم‌چنين به پدر و مادرت و پدر و مادر خودم بگو كه يوسف را حلال كنيد. شايد خدا خواست شهيد شدم.

آزاده سرافرازی كه پس از 9 سال اسارت به کاروان شهدا پیوست

شهيد جعفر كيميا فرزند مرتضى در تاريخ يكم فروردين 1341 در بهشهر به دنيا آمد. در 22 اردیبهشت 1361، در کسوت فرماندهی گروهان، به جبهه جفیر عزیمت کرد؛ که ره آوردش جراحت و نُه سال اسارت در زندان عراق بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه