سحرگاه

سحرگاه

سحرخیزی‌اش کار دستمان می‌داد!

برادر شهید «حسن خادمیان» نقل می‌کند: «یک روز بهش اعتراض کردم: چه خبره صبح به این زودی بلند می‌شی؟ گفت: من می‌خوام سحر از خواب بلند بشم. مگه نشنیدی که می‌گن سحرخیز باش تا کام روا شوی.»

شخصیت امام تا سحرگاه برایم نمایان شد

مادر شهید «سید باقر تاکامی» تعریف می‌کند: روزی از ساری به منزل آمد و زیر بغلش یکی چیزی را مخفی کرد من متوجه شدم به او گفتم این چیست؟ گفت این رساله امام خمینی است. من گفتم امام خمینی کیست؟ گفت: آرام تر. اگر کسی صدای ما را بشنود ما را به رژیم شاه معرفی می‌کند این کتاب را عموجانم به من داد گفت ببر و برای مادرت بخوان! آن شب تا سحر رساله را برایم خواند و مرا کاملاً با شخصیت امام آشنا کرد.
شهدای آذر

مختصری از زندگینامه شهید سيد رضا بازير

شهيد سيد رضا بازير در سحرگاه روز دوم شهريور ماه سال 1340 در روستاي محروم ميان تنگان پا به عرصه وجود گذاشت.
طراحی و تولید: ایران سامانه