از پدر شهید "محمد الفت" نقل است یکی از روزهایی که محمد برای اعزام به راه افتاده بود، برای رساندن دستکشش به دنبالش رفتم. وقتی به او رسیدم با کمال تعجب از من خواست برگردم. علت را جویا شدم. گفت: دوست من که همراهم هست و با من مي آيد، پدر ندارد و نمي خواهم ببينم که او از اينکه پدر ندارد حسرت بخورد.