خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «سید مجتبی حسینی» میگوید: یک شب خواب دیدم یک شهیدی از طرف غرب برایم آوردند که خیلی نسبت نزدیک با من دارد تعجب کردم خوابم را برای کسی تعریف نکردم بزرگ شد سربازی رفت و استخدام نیروی انتظامی شد و در زاهدان خدمت میکرد، بعد از آن خوابم به یادم آمد گفتم پسرم شهید میشه اون عاشق شهادت بود عکسهای خود را کنار شهدا میگذاشت، ذاکر امام حسین ع بود، اول محرم شهید شد. بدن مبارکش تکه تکه شده بود که قابل شناسایی نبود.