گریه نمیکردم. ولی در دلم آشوبی به پا بود که نگو! مادرم آنقدر در مدرسه ماند تا کلاسبندی ما مشخص شد و پشت نیمکتها نشستیم. آن روز نتوانستم حواسم را جمع کنم و مدام... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات « رقیه صفری » از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.