موزه شهدای اردبیل مرا شیفته شهدا کرد
به گزارش نوید شاهد اردبیل، موسی فتحی با تخلص ادیب اردبیلی در محله پیرمادر شهرستان اردبیل دیده به جهان گشوده و خواهرزاده شهید اصلان علیزاده است. فعالیت ادبی خود را با انجمن کلک خیال در اردبیل آغاز کرده و از شاعرانی خوش ذوق است که بیشتر اشعارش عاشورایی و اجتماعی است و در حوزه ایثار و شهادت نیز قلم فرسایی کرده و حائز رتبه برگزیده در جشنوارههایی با موضوع ایثار و دفاع مقدس میباشد. وی گفتگویی داشته که مشروح آن را میخوانید:
از نونهالی با فرهنگ ایثار و شهادت آشنا شدم
مثل تمامی اردبیلیهای حسینی که عاشق حضرت ابوالفضل العباس(ع) و امام حسین(ع) هستند. از همان دوران نونهالی با این فرهنگ آشنا شدم. آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق مصادف با دوره کودکی من بود و جوانان برای اعزام به جبهه سر از پا نمیشناختند. همه میرفتند و ذهن کنجکاو کودکانه من به دنبال دلیل این اشتیاق بود. داییام که شهید شد تازه چیزهایی به دستم آمد. او بسیار با سواد بود و همه خانواده قبولش داشتند و من با شهادت آن بزرگمرد، آشناییام با انسانهای از جان گذشته بیشتر شد. دو فرزندش ماندند و او شهادت را انتخاب کرد و این انتخاب در رشد معرفتی و تربیتی همه خانواده موثر شد.
موزه شهدای اردبیل مرا شیفته شهدا کرد
زمان گذشت و مشکلات زندگی و پرداختن به امور جاری، مرا غافل از شهدا کرد. راستش را بگویم آن حس و حال قبلی را نداشتم اما حضور در موزه شهدای اردبیل مرا دوباره به این ارزش معنوی وصل کرد و من باز شیفته شهدا شدم. دیدن آثار شهیدان و مهمتر از آن شنیدن روایت زندگی شهدا مرا به گذشته برگرداند؛ به گذشتهای سرشار از خاطره، سرشار از ایثار و از خودگذشتگی و من با این حس برای شهدا سرودم.
مطالعه زندگی سردار شهید شاپور برزگر متحولم کرد
اوایل پاییز سال 1400 فراخوان شعری نظرم را جلب کرد. محفل شعر با عنوان سردار مهربانیها، قلم را برداشتم تا شعری برای سردار شاپور برزگر بنویسم. برای نوشتن نیاز به شناخت در مورد زندگی، شیوه رفتاری و چگونگی شهادتش داشتم. مطالعه کردم و متحول شدم. آن چه می خواستم به دست آورده بودم اما لطف خدا و نظر شهدا شامل حالم شد و با این غزل منتخب شعر دفاع مقدس اردبیل هم شدم.
هفت روز قبل از سالگرد شهادت سردار شهید برزگر این غزل را سرودم
بنازم این همه غیرت ،غرور و ایمان را
خدا برای خودش آفریده اینان را
هزار لاله شکفته زٍ زخم های تنت
و بوی عاطفه ات مست کرده ریحان را
شهید برزگر ای وامدار عاشورا
شکوه و شوکت و شأنی تو شهرٍشیران را
طنینٍ آه و غم و واژه های سرخ غزل
نوشته یوسف و آن رنج های زندان را
میان آتش و دودٍ شلمچه ، خرمشهر
چه عاشقانه سرودی سرود ایران را
امیرو سرور و سردار شهر شیخ صفی
به سوی نور هدایت گَری تو گُردان را
به تیر و ترکشٍ والفجر ،پنجوین عراق
بهشت کردی و اردیبهشت ، آبان را
حٍصار تن بشکستی گْسستی از قیدش
به خون سرخ نوشتی سطور عرفان را
توسلی ز پس این غزل به دامن توست
ادیب شهر وفا کن غریب کنعان را
غزلی که در ششم آبان سرودم و در سیزدهم آبان ماه در محفل شعر و خاطره سردار مهربانیها خواندم.
نوجوانان برای وصل به شهدا به موزه شهدا مراجعه کنند
خودم را در حد وصیت و نصیحت نمیبینم اما از نوجوانان عزیز میخواهم که برای وصل به شهدا و یافتن راه موفقیت حتما به موزه شهدا مراجعه بکنند و از همقلمان عزیزم میخواهم که با قلم فرسایی در این عرصه ارزشی، ادامه دهنده راه معنوی، معرفتی و ارزشی شهدا باشند.
انتهای پیام/