کتاب پدیده

کتاب پدیده

اسرا مشکلات‌شان را با شهید ابوترابی در میان می‌گذاشتند

«بچه‌های اردوگاه همیشه مشکلات و مسایل شرعی خود را با حاج‌آقا در میان می‌گذاشتند حتی مسایل خانوادگی و مشکلاتی که توسط نامه از خانواده‌ها به آن‌ها منتقل می‌شد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

تفاوت اردوگاه‌ها!

«در اکثر اردوگاه‌های خارجی اسرا به ‌مرور زمان روانی شده و بسیاری از آن‌ها هم دست به خودکشی می‌زنند چرا که همه خواسته‌هایشان مادی است اما در اردوگاه‌های بعث عراق این‌طور نیست و ما از هر اسیری که سوال می‌کنیم چه می‌خواهید بحث کتاب دعا و قرآن را مطرح می‌کنند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد»، به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

آبروی انسان را نبرید!

«شهید ابوترابی گفت شما اشتباه می‌کنید چرا که قرآن آمده است تا انسان‌ساز باشد و به انسان‌ها آبرو بدهد؛ بنابراین شما وقتی آبروی فردی را می‌برید معنایش از بین بردن قرآن و مخالفت با آیات آن است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

صلیبی‌ها هستند که ما زنده‌ایم!

«شهید ابوترابی متوجه عکس‌العمل اسرا نسبت به مأموران صلیب سرخ شده بود، گفتند اصلاً نباید به مأموران صلیب‌سرخ بدی کرد چرا که وجود آن‌هاست که ما زنده‌ایم، اگر آن‌ها نیایند و اطلاعات مربوط به زنده بودن ما را انتقال ندهند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

مشکلی که امانم را بریده بود!

«من یک مشکل اجتماعی و مالی در شهرمان برایم پیش آمده بود که اصلاً در فکر اینکه این مشکل را با حاج آقا در میان بگذارم نبودم تا اینکه یک روز ایشان پرسید تو چه مشکلی داری که ناراحتی ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

احترام به ابوترابی در مجلس!

«وقتی حاج آقای ابوترابی وارد مجلس شد، همه احترام کردند، به کناری رفتند و نه تن‌ها او را بازرسی نکردند بلکه به ما هم که همراه ایشان بودیم هیچ کاری نداشتند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

با دادوفریاد کار درست نمی‌شود!

«یک روز که در حال شلوغ‌کاری بودم حاج‌آقای ابوترابی را آورده و به ایشان گفتند این آقا بیمارستان را به هم‌ریخته است او را ساکت کنید. حاج‌آقا ابوترابی مرا نصیحت کردند. در حالی که می‌گفتند: حرف‌هایی که تو می‌زنی و کار‌هایی که انجام می‌دهی درست است، اما با دادوفریاد کار درست نمی‌شود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

قاطی افراد جاهل!

«حاج‌آقا با تدابیر ارزشمند برای اینکه مورد شناسایی قرار نگیرد خود را قاطی افراد جاهل و تا حدودی غیرمذهبی کرد تا به عنوان یک فرد معمولی به اردوگاه فرستاده شود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

من نان خشک ندیدم!

«من ندیدم حتی یک ذره نان خشک از منزل حاج‌آقا بیرون ریخته شود و یا برای یک‌بار هم ندیدم که غذای اضافی و مانده است و منزل حاج‌آقا بیرون ریخته شود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

اذان و اقامه در گوش دخترم!

«دخترم تازه به دنیا آمده بود از حاج‌آقا ابوترابی خواستم بیایم و در گوش فرزندم اذان و اقامه بگویند. ایشان در هفته یک روز صبح‌ها به هنگام نماز به قزوین می‌آمدند ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه