گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «ناصر خزایی»
«ناصر خزایی» می گوید: ایثار و شهادت دو کلمه مقدس هستند، ما باید خود را بشناسیم و وقتی خود را شناختیم خدا را شناختهایم. جانباز بودن مقدس است. اگر شهدا نبودند راه شهدا گم میشد، جانبازان راه شهدا را ادامه می دهند.
کد خبر: ۵۶۲۸۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۹
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «غلامرضا بهاری» می گوید؛ همسرم خیلی فرد مومن و بااخلاقی بود. بعد از ازدواج و تولد پسرم با وجود اینکه چند سال از جنگ گذشته بود اصرار به رفتن داشت و برای جبهه بیقراری میکرد. چند نوبت ما را گذاشت و به جبهه رفت تا آخر به آرزویش شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۲۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
گفتگوی تصویری با همسر شهید «محمد باقر مرادی»
«لیلا جهانی» میگوید: محمد برای مأموریت رفته بود به من گفت اول مهر برای ثبت نام فرزندمان خودم برگردم. دو روز بعد یکی از دوستانش درب منزل ما آمد، خیلی ناراحت بود و اشک در چشمانش شک کردم، درخواست شناسنامه کرد و گفت: میخواهند دفترچه اتکا بدهند باید شناسنامه محمد را ببرم.
کد خبر: ۵۶۲۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۵
گفتگوی تصویری با همسر شهید «مراد بری ور»
«توران عیسائیان» می گوید: سال 1365 همسرم وارد سپاه پاسداران شد و همیشه در منطقه جنگی خوزستان حضور داشت و فعالیت می کرد تا اینکه بازنشست می شود اما مجددا از طرف سپاه دعوت به همکاری شد او را به پاوه اعزام کردند و نهایتا حین درگیری با منافقین در ارتفاعات شاهو سقوط می کند و به شهادت می رسد.
کد خبر: ۵۶۲۲۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۳
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «غلامحسین اسدی» می گوید: یکی از بستگان ما خیلی نیازمند بود و غلامحسین چون آن موقع پول چندانی نداشت از پدرش خواست تا به آن فامیل کمک کند و وقتی پدرش به او گفت خودت به آن فرد کمک کن غلامحسین گفت من الان پول چندانی ندارم که بتوانم به او کمک کنم. این مادر شهید گفت: غلامحسین برای اینکه بتواند به آن فامیلمان که محتاج بود کمک کند از پدرش خواست که در کارهایش به او کمک کند و در مقابل پدرش به او دستمزد بدهد و پدرش نیز پذیرفت و غلامحسین پولی را که پدرش بهعنوان دستمزد کار کردنش به او پرداخت میکرد را به آن فامیل میداد.
کد خبر: ۵۶۲۱۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۵
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «جمشید صالحی فریدن» می گوید: با اینکه فرزند جوانم را از دست دادم ولیکن از روی مادران چند شهیدی شرمنده ام. آنها چند فرزند خود را برای انقلاب فدا کردهاند اما من تنها یک فرزندم را در راه انقلاب داده ام. ای کاش فرزندان دیگری هم داشتم که برای انقلاب و ایران فدا کنم و آنها هم به شهادت برسند.
کد خبر: ۵۶۲۱۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۴
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «یداله مهدوی» می گوید: پیکر همسرم بعد از شهادت اشتباهی به جای یک شهید دیگر به مشهد برده می شود. آنجا متوجه میشوند که شهید مربوط به ازنا است و بعد از طواف در حرم امام رضا«ع» پیکرش را به ازنا بازگرداندند. قسمت همسرم این بود که بعد از شهادتش برای اولین بار به زیارت امام رضا «ع» برود.
کد خبر: ۵۶۱۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۳
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «حسین خدایی» می گوید: پسرم غواص بود. هر 50 روز که در آب در حال ماموریت بود به مرخصی می آمد. بار آخر که می خواست برود لحظه خداحافظی به من گفت؛ مادر از شهادت من ناراحت نباش. من در خشکی یا در آب یا در آسمان بالاخره میمیرم اما شهادت بالاترین مرگ است. پس حق نداری بعد از من ناراحت باشی. الان هم که به گلزار شهدا می روم آرامش می گیرم.
کد خبر: ۵۶۱۹۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۱
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «مصطفی حیدری» می گوید؛ عمر زندگی من با شهید خیلی کوتاه بود. اکثر مواقع هم جبهه بود. تا اینکه باردار شدم و ماههای آخر بارداری بود که ایشان به شهادت رسید. پسرم بعد از مراسم چهلم پدرش به دنیا آمد وهمسرم هیچگاه موفق به دیدن فرزندش نشد.
کد خبر: ۵۶۱۵۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «صفرعلی پازیار» می گوید: بار آخرکه به جبهه رفت به او گفتم برایم نامه بنویس. به شوخی گفت من میروم اینبار شهید میشوم. چند روز که گذشت نامه ای از همسرم بدستم رسید، مشغولخواندن نامه بودم که سپاه خبر شهادتش را برایم آورد.
کد خبر: ۵۶۱۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹
گفتگوی تصویری با مادر سهید «بهرام فیض عباسی»
«مریم سیف الله پور» می گوید: فرزندم را در راه خدا تقدیم کردم و امیدوارم که انقلابمان پایدار و دشمنانمان نابود شوند.
کد خبر: ۵۶۱۵۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹
گفتگوی تصویری با مادر شهید «بهرام جانجانی»
خانم «زمرد کلهر» میگوید: فرزندم سن و سالی نداشت من را به منزل اقوام می برد و تعدادی از بچه ها را جمع میکرد و به خانه می آورد و به آنها آموزش قرآن می داد.
کد خبر: ۵۶۱۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
گفتگوی تصویری با مادر شهید «امیر خبره»
«ایران بهرامی راد» می گوید: از زمان شهادت فرزندم تا کنون احساس می کنم که او با من است و نرفته. همیشه او را به مدرسه می رساندم و به دنبالش می رفتم هیچگاه این لحظات تکرار نشدنی را فراموش نمی کنم.
کد خبر: ۵۶۱۳۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
تاریخ شفاهی مادران شهدا؛
مادر شهید امیر بنیامین شیرزاد از خاطرات پسرش تعریف میکند: بنیامین ده ساله بود، هنگامی که به سفر حج مشرف شده بودم و از سفر بازگشتم متوجه شده سقف منزل را رنگ کرده و خانه را تمیز کرده است.
کد خبر: ۵۶۱۳۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید والامقام «فرمان یاری نژاد» می گوید: هر وقت مشکلی برایم پیش بیایید یا درد دلی داشته باشم با توکل بر خداوند و دیدن عکس شهید، همه چیز درست میشود. چون شوهرم از کودکی ایمانِ قوی داشته است. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۶۱۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
گفتگوی تصویری با همسر شهید «حشمت اله امانی»
«فریده گرشاسبی» می گوید: بار آخری که شهید میخواست برای جبهه مهمات ببرد به من زنگ زد و گفت؛ من دارم میروم از تو خواهشی دارم که اگر به شهادت رسیدم فرزندانمان را درست تربیت کن و مراقب آنها باش.
کد خبر: ۵۶۱۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید والامقام «جمشید آهسته» میگوید: همسرم ۲ سال در جبهه بود و هر زمان که حقوق میگرفت، آن را برای مادرش حواله میکرد و سفارش میکرد آن را خرج مستمندان و بچههای یتیم کند.
کد خبر: ۵۶۱۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۳
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «بایر هاشمی»
جانباز کرمانشاهی «بایر هاشمی» میگوید: در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت میکردم، سال 1364 در منطقه شیخ صله دمکراتها به ما پاتک زدند و ما را اسیر کردند.
کد خبر: ۵۶۱۲۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «احمد سلیمی»
جانباز کرمانشاهی«احمد سلیمی» می گوید: در سال 1369 در یک عملیات رزمی در جاده جوانرود به سمت کرمانشاه به علت تصادف مجروح شدم. سال 1359 دانش آموز بودم که از همان زمان وارد تشکیلات سپاه پاسداران و تا سال 1385 فعالیتم را ادامه دادم. حفظ آب و خاک و دین از انگیزه های ورود من به سپاه پاسداران بود.
کد خبر: ۵۶۰۷۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «علی عباسی نژاد»
جانباز کرمانشاهی «علی عباسی نژاد»می گوید: راننده مناطق عملیاتی بودم. در یکی از مناطق 8 صبح تا 8 شب با دشمن درگیر شدیم، مهمات تمام شده بود به فرمانده مان گفتم می روم که با مهمات برگردم اصرار کرد نروم، اطراف را مین کار گذاشته بودند جان من عزیزتر از رزمندگان نبود، رفتم در بین راه یکی از مین ها منفجر و مجروح شدم. در جبهه همه ی رزمندگان منتظر دستور امام بودند و این از همه چیز برایمان مهم تر بود.
کد خبر: ۵۶۰۶۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰