شهید اسدالله مومنی

شهید اسدالله مومنی

عهد برادرانه

برادر شهیدان مومنی نقل می‌کند: «علی آقا گفت: خاطرتون جمع باشه. اگر پیمانی بین ما هم نبود باز من همین کار را می‌کردم. یکی از عللی که جنازه مطهر دو برادرم نُه سال در صحنه باقی ماند، همین عهد برادرانه بود.»

شهید «اسدالله مومنی» به روایت تصویر

تصاویر شهید «اسدالله مومنی»، به مناسبت سالروز ولادت این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

هر لحظه که می‌گذرد به دیدار با معشوقم نزدیک‌تر می‌شوم

شهید «اسدالله مومنی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «اینک که این وصیت‌نامه را می‌نویسم در دل شب و درون سنگر هستم، با دلی آکنده از عشق الهی؛ زیرا هر لحظه که می‌گذرد به دیدار با خدا و معشوقم نزدیک‌تر می‌شوم.»
نویسنده محمد مهدی عبدالله زاده

معرفی کتاب «سخت تر از فولاد»؛ خاطراتی از برادران شهید علی، اسدالله، محمدرضا و جانباز عبدالله مومنی

آن‌سال‌ها شب‌نشینی رفتن رسم بود؛ مخصوصاً زمستان‌ها. تا دیروقت هم طول می‌‌کشید. علی پنج شش ساله بود. او روي کول من بود و رضا روي کول بابا. زمین پوشیده از برف و یخ‌زده بود. باد سردی می‌‌وزید. برای همین یک کت انداخته بودم روی سرش. چند قدم که از خانه‌ي عمه دور شدیم، گفت:«آبجی خسته شدی!». - عیب نداره! راحت باش سرت رو بگذار روي دوشم! - ای‌کاش خونه‌ي ما همین بغل بود. دلم برات می‌‌سوزه. داری هِن هِن می‌‌کنی
طراحی و تولید: ایران سامانه