در دیدار با مادر شهید شاخص اصناف و بازاریان شهرستان ساوجبلاغ مطرح شد؛
رئیس اتاق اصناف شهرستان ساوجبلاغ خبر داد: «شهید والامقام خلیل کشاورز به عنوان شهید شاخص اصناف و بازاریان معرفی شده است و به طور قطع همه شهدا و ایثارگران ما با رشادتهای خود نشان دادند که خصوصیات بارز و خاصی دارند که آن هم دفاع از میهن تا پای جان بود.»
کد خبر: ۵۸۰۰۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۴
خاطرهای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»
مادر شهید تعریف میکند: حسینیه امام جعفر صادق(ع) مراسم تعزیعهخوانی بود، من و عبدالمجید هم شرکت میکردیم؛ وقتی به خانه برمیگشتیم میگفت: میخواهم شبیهخوان بشوم و نقش حضرت ابوالفضل(ع) را داشته باشم.
کد خبر: ۵۷۹۹۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «حسین عالیزاده» میگوید: شهید اخلاقش خیلی خوب بود و مرتب قرآن میخواند. خیلی دانا و فهیم بود. هفده سالش بود که داوطلبانه به جبهه رفت. هر چقدر میخواستم منصرفش کنم قبول نمیکرد. به شهید گفتم؛ مادر هنوز اسمت برای سربازی در نیامده و سنت کم است ولی چهرهات مانند یک سرباز است.
کد خبر: ۵۷۹۹۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
قسمت چهارم خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل میکند: «گفتم: خدایا! هر کدوم از بچههای من که به جبهه رفتن اسیر نشن! مرگشون رو شهادت قرار بده؛ من طاقت اسیر شدن اونا رو ندارم! جنازه مجید آمد. خم شدم و او را بوسیدم. احساس کردم او هم مرا بوسید.»
کد خبر: ۵۷۹۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «صیدنورالدین صیدی» از شهدای دفاع مقدس آبان ماه ۱۳۵۹ در جبهه سومار به درجه رفیع شهادت نایل آمد. خیلی دوست داشت شهید شود و بارها میگفت کاش مادرم برایم دعا کند که شهید شوم. در ادامه فیلم مصاحبه با مادر گرانقدر شهید منتشر میشود.
کد خبر: ۵۷۹۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۲
خاطرهای از شهید «عزتالله جامخور»
برادر شهید تعریف میکند: ساک کوچکم را برداشتم و روی یکی از تختها دراز کشیدم. وقتی میخواستم چشمهایم را ببندم، تختی که موازی تخت من بود، بوی آشنایی میداد، بوی برادرم عزتالله بود. اول ترسیدم، چون اگر میفهمید مدرسه را رها کردهام و به جبهه آمدهام، حسابی تنبیهم میکرد و مرا بر میگرداند.
کد خبر: ۵۷۹۷۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «ابراهیم زارعی» میگوید: فرزندم اخلاق خوبی داشت و با همه به خوبی رفتار میکرد. به شهید گفتم صبر کن برادرت از سربازی برگردد بعد به جبهه برو، قبول نکرد و گفت؛ میخواهم داوطلب به جبهه بروم و شهید شوم. همیشه به جادهای که از آن رفت نگاه میکنم، شاید یه روز برگردد.
کد خبر: ۵۷۹۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۹
در حاشیه دیدار رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران با خانواده شهیدان محجوب، عکسی که بدرقه شهید «محمدرضا محجوب» را نشان میدهد، پس از ۳۸ سال به دست این مادر شهید رسید.
کد خبر: ۵۷۹۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴
مادر شهید «کاظم خردمندی» میگوید: شهید با روحیهی شاد به داخل اتوبوس رفت من صدایش کردم و گفتم: کاظم جان! نمیخواهی با مادر و دایی ات خداحافظی کنی و رضایت بگیری؟ آمد و خداحافظی کرد و گفت: «مادر! برای اسلام جنگیدن رضایت نمیخواهد».
کد خبر: ۵۷۹۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴
زندیگنامه شهید دانش آموز؛
شهید «عنایت نجیبی» پس از شنیدن فتوای امام خمینی(ره) برای دفاع از میهن اسلامی، بدون اجازه از والدینش راهی جبهه های حق علیه باطل شد و پس از رسیدن به منطقه شوش برای شرکت در عملیات فتح المبین برای بردارانش نامه عذرخواهی نوشت.»در ادامه متن خبر متن کامل نامه شهید را بخوانید.
کد خبر: ۵۷۹۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «علی مسلمزاده» میگوید: فرزند شهیدم تصمیم گرفته بود که به سربازی برود، به او گفتم؛ کجا میخواهی بروی الان جنگ است ولی شهید گفت؛ باید بروم. همیشه حضورش را احساس میکنم، انگار جلوی من ایستاده و با برادرش بازی میکند.
کد خبر: ۵۷۹۱۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵
خاطرهای از شهید «اسحاق سالاری»
مادر شهید تعریف میکند: زمانی که میخواست به جبهه برود به او گفتم؛ پسرم از رفتنت ناراحت نیستم، چون تو تنها فرزند من نیستی بلکه تو از خدا و برای خدایی، من تو را برای مال دنیا نمیفرستم بلکه برای خدا میفرستم.
کد خبر: ۵۷۸۹۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۵
پیامِ ایثارگران برای کمک به فلسطین؛
کلیپ دعوت همسر شهید و مادر شهید «محمدامین الهقلی» برای کمکرسانی ایرانیها به مردم مظلوم فلسطین، کاری از معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز است که در ادامه تقدیم میشود.
کد خبر: ۵۷۸۹۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷
گفتگو با مادرخوانده شهید «بهمن نوروزی»
«بدرالسادات الهقلیان» گفت: «از نسل آینده میخواهم که شهدا را بشناسند. بدانند که چه جوانهایی داشتیم که برای کشور و ناموس جنگیدند و جانشان را دادند.»
کد خبر: ۵۷۸۶۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «سلیمان شبتاری» میگوید: پسرم آدم ساکت و خوبی بود. یک شب خواب دیدم که مردم کنار خونمون جمع شدند و از دخترم میپرسند شما شهید دادید؟ دخترم میگوید نه، تا اینکه من آمدم و دخترم ماجرا را برایم تعریف کرد. من گفتم اِی وای که بختم سیاه شد، سلیمان دیگر به خانه نمیآید. از خواب که بیدار شدم، دیدم کناره خانهمان همه جمع شدند و فهمیدم که پسرم به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۵۷۸۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲
خاطرهای از شهید «قنبر عسکری کوویی»
مادر شهید تعریف میکند: پسرم خیلی تواضع داشت، وقتی به خانه میآمد کمکم ظرفها و لباسها را میشست. وقتی به او اجازه نمیدادم که این کارها را انجام دهد به من میگفت؛ مادر من برای اینکه خدا از من راضی باشد کمکت میکنم.
کد خبر: ۵۷۸۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰
خاطرهای از شهید «حسین دهقانی سیاهکی»
مادر شهید تعریف میکند: پسرم همیشه میگفت؛ من باید بروم و برای حفظ اسلام در راه خدا خون بدهم. آنهایی که به جبهه رفتهاند هم مانند من پدر و مادری داشتند و من خونم رنگینتر از دیگران نیست، باید از میهن خود دفاع کنم.
کد خبر: ۵۷۸۳۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹
مادر شهید «سلیمان رحیمی»
مادر شهید «سلیمان رحیمی» میگوید: چند وقت پیش پدر شهید مریض میشود و او را برای عمل به بندرعباس میفرستند، رفتم سر مزار شهید که شفاعت پدرش را بگیرم، به او گفتم تو پیش خدا حرمت داری، سلامتی پدرت را از خدا بخواه...
کد خبر: ۵۷۸۰۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
خاطرهای از شهید «محمدرضا خسروانی خمسه»
مادر شهید تعریف میکند: یک روز که به دریا رفته بود نتوانست ماهی صید کند. آمد منزل و به من گفت؛ شرمنده مادر! دست خالی برگشتم، انشاالله فردا صبح با توکل بر خدا و مدد گرفتن از حضرت زهرا(س) قطعاً دست خالی بر نمیگردم...
کد خبر: ۵۷۸۰۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴
مادر شهید «جواد نصرالدینی فرد زنجانی» میگوید: پسرم به قدری به شهادت علاقه داشت که یک بار به من گفت: مامان شما نمی دونید شهادت چقدر لذت بخشه و اینکه انسان با شهادت به ملاقات معبودش بره.
کد خبر: ۵۷۸۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳