شهدای استان فارس - صفحه 4

شهدای استان فارس
وصیت شهيد حسين حيدری «3»

شهدا را فراموش نکنید

شهيد «حسين حيدری» در وصیت خود می‌نویسد: «از مردم اشکنان خواهش دارم شهدا را فراموش نکنند و روحانيت اصيل و در خط اصيل و در خط امام را حمايت کنند و از هم پاشيده نشوند...» وصیت سوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد حسين حيدری «2»

نماز جمعه، اين پايگاه مهم وحدت را هرگز ترک نکنيد

شهيد «حسين حيدری» در وصیت خود می‌نویسد: «از شما می‌خواهم که نماز جمعه، اين حج مستمندان و اين پايگاه مهم وحدت را هرگز ترک نکنيد و با حضور خود در نماز جمعه مشت محکمی بر دهان دشمنان بکوبيد. در دعاهای توسل و کميل شرکت کنيد چرا که اين دعاها بودند که ما را به پيروزی رساندند...» وصیت دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد حسين حيدری «1»

شهادت تولدی است دوباره برای يک زندگی جاودانه

شهيد «حسين حيدری» در وصیت خود می‌نویسد:«مادرجان می‌انديشی که پسر را داماد نکرده‌ای، اما بدان که شهادت هزار مرتبه بهتر از داماد شدن است شهادت تولدی است دوباره برای يک زندگی جاودانه....» متن کامل وصیت اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
تاملی در زندگی شهيد «حسين حيدری»

شهید شرق دجله

شهيد «حسين حيدری» شهریور سال 1346 به دنیا آمد. کودکی را در زادگاهش گذراند. «پس از گذراندن دوران تحصیلی راهی جبهه شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد «نجف نجفی اردکانی»

ثبات در ایمان تا آخرین لحظه زندگی

شهيد «نجف نجفی اردکانی» در وصیت خود چنین می نویسد: «فقط اين را می‌دانم که عشق به اسلام و ميهن و نجات محرومين از يوغ مستکبرين مرا راهی جبهه کرده است و از خدا می‌خواهم که تا آخرين لحظه زندگيم در اين راه ثابت قدم باشم و در اين راه مقدس شهيد شوم...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

شهيد نجفی در منطقه سومار آسمانی شد

شهيد «نجف نجفی اردکانی» فروردین سال 1342 در شهرستان کازرون به دنیا آمد. «با گذراندن دوران تحصیلی راهی جبهه شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد سليمان مهربان «2»

امید و آرزوهایی در جبهه جنگ دارم

شهيد «سليمان مهربان» در وصیت خود چنین می‌نویسد: «خدای متعال، در جبهه اميد و آرزوهايی که دارم نصيب می‌گرداند و شما حد امکان برايم گريه نکنيد و صبر و بردباری خود حفظ نمائيد که...» وصیت دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد سليمان مهربان «1»

در یک ماموريت الهی

شهيد «سليمان مهربان» در وصیت خود چنین می‌نویسد: «بار خدايا در اين لحظه حساس از زندگی خويش که به ماموريت الهی می‌روم، از تو خواستارم توفیقی به من ده که اين ماموريت را آن طور که در شان باری تعالی است به جای آورم و...»متن کامل وصیت اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
زندگی شهید شهيد «سليمان مهربان»

نبرد در چزابه

شهيد «سليمان مهربان»مرداد سال 1342 در روستای چاه شرف شهرستان مُهر ديده به جهان گشود. هفت سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در دبستان چاه شرف گذراند، سپس دوره‌ راهنمايی را تا کلاس دوم در مدرسه شهيد اندرزگو لامرد ادامه داد...متن کامل زندگی این شهبد بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
با شهدای ماه رمضان

قاب‌های ماندگار از شهید حمزه قربان؛ شهید ماه نور و برکت

شهيد «حمزه قربان» سال 1344 به دنیا آمد و در ماه مبارک رمضان در جبهه شلمچه به شهادت رسيد. تصاویری از این شهید بزرگوار را در نوید شاهد ببینید.
با شهدای ماه رمضان

دیدار با امام و انقلاب درونی

شهيد «حمزه قربان» خرداد سال 1344 به دنیا آمد. «دوران تحصیلی را تا مقطع دبیرستان گذراند و در همین دوران راهی جبهه شد...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
با شهدای رمضان/ وصیت شهيد حمزه قربان «4»

بوسه‌ای بر دستان مادر

شهيد «حمزه قربان» در وصیت خود می‌نویسد: «مادرم تا آنجا که می‌توانی گريه نکن و هرگاه گريه کردی، گريه شوق باشد و به ياد حسين(علیه السلام) و علی اکبرش باشد...» قسمت چهارم وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
با شهدای رمضان/ وصیت شهيد حمزه قربان «3»

چشم مادرم به سمت آسمان است

شهيد «حمزه قربان» در وصیت خود می‌نویسد: «مادرجان: می‌دانم اکنون در ياد فرزندت هستی و چشم به آسمان دوخته‌ای و خدا را به کمک می‌طلبی و مرا دعا می‌کنی. مادر می‌دانم که داغ فرزندت را گران می‌دانی مادر می‌دانم بسيار زحمت کشيده‌ای تا...» وصیت سوم وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
با شهدای رمضان/ وصیت شهيد حمزه قربان «2»

رمز پيروزی در چیست؟

شهيد «حمزه قربان» در وصیت خود می‌نویسد: « بين خود وحدت به وجود آوريد زيرا که به قول امام بزرگمان «تنها رمز پيروزی وحدت کلمه است...» قسمت دوم وصیت این شهید بزرگوار در نوید شاهد بخوانید.
با شهدای رمضان/ وصیت شهيد حمزه قربان «1»

ما هدفی جز رضای خدا و نجات محرومان نداریم

شهيد «حمزه قربان» در وصیت خود می‌نویسد: «آری جبهه ما، جبهه حق است چرا که ما هدفی جز رضای خدا و نجات محرومان و گسترش عدالت و برابری و برپايی قسط و دفع فتنه از بلاد مسلمين نداريم و آنان باطلند و شيطانی، زيرا که قصدشان خاموش کردن نور خدا و منطقشان تجاوز است...» قسمت اول وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید ماه مبارک رمضان؛ قسمت پانزدهم

شهادت پس از احیای شب های قدر و آخرین دست‌نوشت

شهيد «حمزه قربان» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب جهت احيا و شب زنده‌داری به مسجد مقر رفتم دعای جوشن کبير خوانده شده و بعضی دعاهای ديگر و نماز شب، دعای ابوحمزه خوانده شد...» متن کامل خاطره پانزدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید ماه مبارک رمضان؛ قسمت سیزدهم

جشن میلاد امام حسن(علیه السلام) در جبهه

شهيد «حمزه قربان» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب پانزدهم تیرماه 1361 به مناسبت شب ولادت امام حسن(علیه اسلام) مراسم مدیحه سرايی و دعای توسل برگزار گرديد...» متن کامل خاطره سیزدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید ماه مبارک رمضان؛ قسمت دوازدهم

آمادگی برای یک عملیات

شهيد «حمزه قربان» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز سیزدهم تیرماه 1361 پس از مراسم صبحگاه و دو که تا ساعت 8 طول کشيد، جمع شديم، يک گردان به خط اعزام شد و قرار شد ما ساعت 11 برای مانور همراه فرمانده عملياتی به بيرون برويم...» متن کامل خاطره دوازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید ماه مبارک رمضان؛ قسمت یازدهم

سکوتی که در نیمه شب شکسته شد

شهيد «حمزه قربان» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب آماده باش بود، بعضی بچه‌ها حتی با کوله پشتی خوابيده بودند، ولی من لباس و کفش پوشيدم و خوابيدم. ساعت 12 شب بود که ناگهان صدای تيراندازی و منور و رسام و برپا، برپا بيدارم کرد؛ خلاصه به زمين صبحگاه رفتيم نيم ساعتی برايمان حرف زدند، بعد برگشتيم و خوابيديم...» متن کامل خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید ماه مبارک رمضان؛ قسمت دهم

بازگشت به مقر

شهيد «حمزه قربان» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «صبحگاه از خواب بلند شديم نماز،دعا خوانديم پس از آن بيکار بودم تا اين که ساعت 11:20 دقيقه راحت نشسته بوديم که ناگهان گفتند سوار شويد، برای برگشتن به مقر تيپ...» متن کامل خاطره دهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه