شهدای استان فارس - صفحه 9

شهدای استان فارس

خیابان شیراز متبرک به خون شهید غضنفری

شهید«حاجی بابا غضنفری» تیر سال 1330 در اردکان شهرستان سپیدان دیده به جهان گشود. هفت سالگی به مدرسه رفت و تحصیلات را تا پایان دوره ابتدایی بیشتر ادامه نداد و به کار مشغول شد... متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «16»

سنگرهایی مملو از آب

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «با ماشين غذا به سمت پايگاه به‌ راه افتادم در اين مدت که من نبودم اتفاقی برای پايگاه نيفتاده بود، فقط به علت باران شديد تعدادی از سنگرها را آب گرفته بود البته به صورت نشتی و در زير ديوارها از جمله سنگر خود من که آب داده بود، مقداری پلاستيک گير آورديم و محل نشت آب را بند آورديم. روز بعد ماشين بالا نمی‌آمد و از جيره جنگی استفاده کرديم...» قسمت شانزدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهيد رستمی «15»

پزشکی بی‌ریا در جمع رزمندگانِ سردشت

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دکتر اقيانوس يکی از مجرب‌ترين دکترهای مغز بوده، او داوطلب به سردشت آمده بود تا به مملکت خود کمک کند. روز 30 بهمن روز خوبی بود، آشنايی با دکتر و خارج ساختن ساچمه...» قسمت پانزدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
تاملی در وصیت شهيد اسماعيل بلاغی

قطره خونی در راه حفظ ميهنم

شهيد «اسماعيل بلاغی» در وصیت خود می‌نویسد: «با کمال افتخار به سوی جبهه‌های جنگ می‌روم تا قطره خونی که دارم در راه حفظ ميهن و گسترش اسلام و قرآن عزيز اهدا کنم و به ندای رهبر کبير انقلاب لبيک گويم و ندايی هل من ناصر ينصرنی حسين را اقرار کرده باشم که می‌گفتم ای حسين(ع) کاش بودم که در رکابت می‌جنگيدم و مانند علی‌اکبر جان را فدا می‌کردم...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «12»

غرور و تعصب یک سرباز ایرانی

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعضی از سربازان درد مفصل گرفته بودند، ولی آن چه که باعث دلسردی آن‌ها نمی‌شد، خود من بودم که با وجود اعزام شدن بالای سر آنها بودم و ديگر اينکه من فکر کنم غرور و تعصب سرباز ايرانی از هر سرباز ديگری از هر نژادی بيشتر است و همين غرور و تعصب هم بی اثر نبود...» متن کامل خاطره دوازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «11»

یک شب بارانی

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از ظهر فرا رسيد و هوا ابری‌تر و شدت باران زيادتر شد. الان ساعت 2 و 17 دقيقه نيمه شب است و باران شدت يافته است و من فکر می‌کنم تا صبح همين صورت ببارد اگر چنين باشد تمام برف‌ها آب می‌شود...» متن کامل خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «10»

پیروزی‌های گذشته و تأثیر آنها بر روحیه نیروها

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب 27 بهمن آغاز گرديده است و من با خود راجع به مسائل مختلف فکر می‌کردم، با خود می‌انديشيدم دليل اينکه چند هفته‌ای از ضد انقلابيون از سمت غرب تپه خبری نيست، چيست؟ شايد به خاطر برخوردی باشد که 40 روز پيش، بين ما و آن‌ها پيش آمد و...» متن کامل خاطره دهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «9»

تهدیدات احتمالی در اطراف پایگاه

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «گرچه تپه‌ای که پايگاه ما برفراز آن قرار داشت، نسبتاً بلند بود، فقط احتمال حمله از سمت مغرب و شمال شرقی وجود داشت و تا اندازه‌ای هم شرق و چون برف‌های قسمت‌های نمسار يا جاهايی که آفتاب نمی‌گرفت، آب شده بود يا خيلی نازک شده بود...» متن کامل خاطره نهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهید «يوسف بهاربانوج»

گوش به فرمان فرامین امام باشید

شهید «يوسف بهاربانوج» در وصیت خود می‌نویسد: «از شما ملت عزيز می‌خواهم که راه شهدا را ادامه داده و تا حد امکان به فتواهای امام خمینی گوش کنيد و خط امام را رها نکنيد و مشت محکمی به دهان اين از خدا بی‌خبران بزنید...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

داستان فراق و فداکاری پدر در روزهای جنگ

شهید «يوسف بهاربانوج» مرداد سال 1337 در روستای بانوج شهرستان داراب دیده به جهان گشود. «پس از گذراندن دوران نوجوانی و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «8»

درگیری در ژاندارمری

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در پايگاه 7 که مربوط به ژاندارمری بود درگيری به وجود آمد، تيراندازی با سلاح‌های کوچک برای 10 تا 15 دقيقه شدت يافت با پشتيبانی آتش‌بار داخل پادگان سردشت آتش ضد انقلاب ضعيف سپس خاموش گرديد...» متن کامل خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «7»

استراتژی متفاوت در مواجهه با دشمن

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « آفتاب توام با کمی سوز احساس می‌شد، تعدادی از سربازان را برای انجام کارهای ضروری پايين فرستادم، چون خودرو نيامده بود به صورت پياده با تامين فرستاده شدند، اگر چه فرمانده گردان خيلی جانب احتياط را در نظر می‌گرفت و معتقد بود که به صورت پياده شهر نيایند، چون ممکن بود...» متن کامل خاطره هفتم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهيد علی بخش شهادت«1»

از دنیا به سوی جاودانگی

شهید«علی بخش شهادت» در وصیت خود می‌نویسد: «اى امت غيور و شهيد پرور، ما راهى را در زندگى خودمان انتخاب كرده‌ايم كه آن خدمت به ملت حزب الله و براى خدا و تداوم دهنده خط سرخ شهادت است. خطى كه قهرمانان و دليران بسيارى را به خود ديده و...»متن کامل وصیت اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «6»

آتش بس ناخواسته، تحلیل رفتار دشمن در میدان نبرد

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب آرامی بود و جز صدای تک تيرهايی که از پايگاه‌ها به گوش می‌رسد و سکوت را در هم می‌شکست، چيز قابل ملاحظه‌ای نداشت. چندين روز است که با وجود هوای خوب و آفتابی توپ ضد انقلاب بر روی موضع ما آتش نمی‌کند؛ من خود گمان می‌کنم از دو حالت خارج نيست: يا مهمات به اندازه کافی ندارند و يا...» متن کامل خاطره ششم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «5»

روایت یک روز در سردشت

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «مثل بيشتر روزها، روز 24 بهمن را شروع کرديم، هوا آفتابی بود و حتی يک تکه ابر در آسمان پيدا نبود. آن روز هلیکوپترها 3 سری آمدند و همراه خود مقداری وسایل سوخت و تعدادی نیروی پاسدار برای تعويض پاسداران آوردند...»متن کامل خاطره پنجم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «4»

زیر آتش توپخانه، معجزه‌ای در پایگاه ملائین

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «پايگاه من بر فراز تپه‌های ملاين قرار داشت که از نظر اهميت منطقه‌ای حياتی بود... . سنگر بر روی خاک بنا شده بود و با سنگ‌های خيلی سنگين آن‌ها را ضد توپ کرده بوديم که به صورت دايره مانند تپه را محافظت می‌کرد. دور آن چند رشته سيم خاردار ده عدد يعنی‌ «ام 18» ضد نفر و مقداری نارنجک‌های روشن کننده يا منور تا بين تپه را فراهم می‌نموده تا...» متن کامل خاطره چهارم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی «3»

۲۲ بهمن ۵۹، یک روز در ارتفاعات

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « فردای آن روز من به سمت تپه حرکت کردم و البته شب را پيش اسلحه‌دار و انبار گروهان در پائين خوابيدم و آنها با تواضع خاصی از من پذيرايی کردند چون صبح فردا خودرو بالا نمی‌رفت، قرار بود سربازان از جيره عملياتی يا جنگی استفاده کنند و من پياده به سمت پايگاه راه افتادم...» متن کامل خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
آلبوم 2

شهيد «عبدالمجيد شهردار» در قاب تصاویر

شهيد «عبدالمجيد شهردار» مهر سال 1340 به دنیا آمد و بهمن سال 1366 به شهادت رسید. تصاویری از این شهید بزرگوار را در نوید شاهد ببینید.

دلاوری و مجروحیت عبدالمجید در جبهه‌های جنگ

شهيد «عبدالمجيد شهردار» پس از گذراندن دوران تحصیلی راهی خط مقدم جبهه شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
وصیت شهید عبدالرسول فيضی «1»

ایمان، سلاحی قدرمندتر از بمب اتمی

شهید «عبدالرسول فيضی» در وصیت خود می‌نویسد: «ابرقدرت‌ها روزبه روز بر سلاح‌هاى مدرن خود مى‌افزايند و با آن خلق‌هاى مستضعف دنيا را به زير چكمه‌هاى خود مى‌كشند؛ ولى از زمانى كه انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى در ايران بر پا شد و مردم مستضعف ايران از زير چكمه‌هاى ابرقدرت‌ها نجات يافتند و اسلام را آن طور كه هست ديدند ديگر ابرقدرت‌ها سلاح‌هاى مدرنشان و بمب اتمی‌شان که هيچ اثرى ندارد زيرا...» متن کامل وصیت اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه