شهید غلام ترکی زاده

همسر شهید تعریف می‌کند: به شهید گفتم از جبهه تعریف کن و شهید گفت؛ یک تفنگ دستم دادند و من هم مشغول مبارزه شدم. در همین حین یکی از شهدا پایم را گرفت و گفت که زخمی شده‌ام و کمکم کن. من هم به عقب زنگ زدم تا با آمبولانس او را به بیمارستان ببرند.

نامه شهید گرانقدر «غلام ترکی‌زاده» برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. شهید در نامه‌ای به دایی‌اش می‌نویسد: دایی جان ما 20 روزی را به روستای عین‌خوش رفتیم و بعد از آن به جای قبلی خودمان، شهر دارخوین برگشتیم. حالم خوب است. بعد از چند روزی به مرخصی می‌آیم و دیدارها تازه می‌گردد.

شهید «غلام ترکی‌زاده» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «وصیت می‌کنم که فرزندانم نیز به جبهه بروند و انتقام خون جوانان را از دشمن بگیرند.»

دست‌نوشته شهید گرانقدر «غلام ترکی‌زاده» برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. وی در نامه‌ای به خانواده‌اش می‌نویسد: «پدرجان ما هنوز در عین‌خوش هستیم داریم خدمت می‌کنیم. این چند روز که نامه نمی‌رسید ما این طرف و آن طرف بودیم نامه برای شما ننویسم نگران از نامه نرسیدن من نباشی.»

مادر شهید تعریف می‌کند: «در یکی از شب‌ها خواب دیدم که همان بانوی قد خمیده و همان دخترها پیش من آمدند و گفتند مادرجان ناراحت نباش و من در جواب گفتم ناراحت نیستم بلکه افتخار می‌کنم که غلام من برای خدا برود.»

در سالروز شهادت شهید «غلام ترکی زاده» از شهدای سرافراز رودان در فرازی از وصیت‌نامه خود اینطور می‌گوید: «برادران عزیزم! اگر من به شهادت رسیدم ،نگذارید اسلحه ام بر روی زمین بماند . بروید و بجنگید و از کشورمان در مقابل دشمن دفاع کنید.»

نوید شاهد - شهید "غلام ترکی زاده " از شهدای سرافراز رودان در فرازی از وصیت‌نامه خود اینطور می‌گوید: «برادران عزیزم! اگر من به شهادت رسیدم ،نگذارید اسلحه ام بر روی زمین بماند . بروید و بجنگید و از کشورمان در مقابل دشمن دفاع کنید.»