بعد از جدا شدنم از دوستانی که در بند سه با آنها بودم دل کندن و جدا شدن از آنها برایم خیلی سخت بود. در این مدت دوستان زیادی پیدا کرده بودم و خیلی از برنامههای فرهنگی را با هم داشتیم. از حفظ قرآن گرفته تا برخی کلاسها و آموزشها. با رفتن به بند یک، دل و دماغی برایم نمانده بود که حفظ قرآن را ادامه بِدهم، لذا تصمیم گرفتم چند ماهی نصف قرآن را که در بند سه حفظ کرده بودم مرور کنم، این مواقع بود که فهمیدم انس با قرآن میتواند همدم لحظات دلتنگیام شود. در ادامه این خاطره از آزاده ایلامی «محمد سلطانی» منتشر میشود.