خاطره - صفحه 37

آخرین اخبار:
خاطره

فیلم | سخنرانی سرهنگ میرحسینی در وصف رشادتهای سردار سلیمانی

سرهنگ پاسدار "محمد علی میر حسینی" از مدافعان حرم اهل بیت به اهمیت و نقش آفرینی شهید والامقام سردار سپهبد " قاسم سلیمانی " در آزاد سازی شهر مسیحی نشین بیجی عراق پرداخته است که فیلم این سخنرانی تقدیم حضور مخاطبان نوید شاهد می شود.

شهادت در سنگر

شهيد "عليجان ابراهيمى" وقتى براى آخرين بار به جبهه مى رفت، دوستان او به همراه او به گلزار شهدا رفتند و گفتند: عليجان جاى خود را در ميان قبرهاى شهدا معين كن كه اين بار نوبت توست. شهيد با خوش رويى در جواب می گوید: از خداوند اين مقام بزرگ را هميشه در سنگرها و در شبهاى تاريك خواهان و خواستارم! .... زندگی این شهید گرانقدر را در نوید شاهد مازندران بخوانید.
مجموعه خاطرات شهید «شعبانعلی نژادفلاح»؛

روزهای سرخ پرواز (2)

شهید «شعبانعلی نژادفلاح» از شهدای دوران دفاع مقدس است که از او دست‌نوشته‌ها و خاطرات خودنگاری به یادگار مانده است. نوید شاهد البرز در سالگرد شهادتش این خاطرات را منتشر می‌کند.
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(33)

وصلتی که عاقبتش خیر بود

ويژگيهاى اخلاقى و معنوى شهید "احمد یوسفی" همسر و خانواده او را در امر پذيرش ازدواج قانع كرد.
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(32)

شهیدی که از شدت شکنجه قادر به حرکت کردن نبود

یکی از برادران شهید "ابوالفضل نوری" می‌گوید: یک روز بسمت در رفتيم و در را باز كرديم متوجه شديم كه ابوالفضل با تنى رنجور در پشت در افتاده و بر اثر جراحت ناشى از شكنجه قادر به در زدن نيست".
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(31)

من در برابر خداوند مسئول هستم

خواهر شهید "اکبر منصوری" می‌گوید: هرگاه مشكلى براى كسى پيش می آمد با كمال رضايت مسئله را حل مى‏ كرد و مى ‏گفت: "براى من تفاوتى ندارد اين فرد برادرم باشد يا غريبه، من در برابر خداوند مسئول هستم فرقى بين غريبه و آشنا نيست."

داستانی شنیدنی از سرکشی های شبانه شهید یحیایی

نوید شاهدسمنان درسالروز شهادت شهید"حسین یحیایی" خاطره ای از ایشان را برای علاقمندان منتشر می کند.این خاطره از محمد اسماعیل زاده، همکار شهید است که از حضورتان می گذرد.

تاریکی جهل

« گفتم: حسین! امشبه رو کوتاه بیا و نرو! کبریت را از من گرفت. بعد از این که چراغ را روشن کرد، گفت: محمودآقا ! فکر نمی کنی تاریکی جهل بدتر از تاریکی هوا باشه؟...» ادامه این خاطره از همکار شهید «حسین یحیایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان سمنان بخوانید.

شیرینی شب آخر

در بخشی از خاطرات شهید "حسین یغماییان" می خوانیم:« آن روز وارد چادر شدم. جعبه ای شیرینی به طرفم گرفت. در حالی که یکی از آنها رو برمی داشتم، سرم رو بالا آوردم و گفتم: بابت چیه؟...» نوید شاهد سمنان به مناسبت سالگرد ولادت خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه مندان منتشر می کند.

برای کسی کار می کرد که اهل تقوا باشد

خواهر شهید "منوچهر نوروزی" نقل می کند:« برادرم همیشه می گفت: برای کسی کار می کنم که به انسان ارزش بده. آدم نباید تنها برای پول کار کنه! اگر کسی پیدا می شد که اهل دیانت و تقوی نبود، هر چند بیشتر از دیگران مزد می داد حاضر نبود برایش کار کند.»در ادامه، شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.

"حسین" بعد از شهادت، نذر مادر را ادا کرد!

« گفتم:مادر جان! پس نذر من چی میشه؟ نمی خوای بری مشهد؟ گفت: الان جبهه واجب تره! حالا نذر رو بعداَ ادا می کنم، اگه خدا بخواد.»، آنچه خواندید، بخشی از خاطرات مادر شهید "حسین سنگسری" است. در ادامه، شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.

ماجرای جورابهای جویده!

شهید "علی اکبر براتی" از شهدای تحصیل کرده شهرستان دامغان است که تاریخ تولد و شهادتش در دی ماه ثبت شده است. به همین مناسبت نوید شاهد سمنان، خاطره ای از این شهید عزیز را تقدیم علاقه مندان می کند.

خاطراتی از معلم شهید «حسین درخشانی»

چندتا از بچه‌ها دور هم نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم. روحیه معلمی‌گری داشت و هر وقت پند و نصیحت می‌کرد می‌گفت: اگه سر به زیر باشین سه تا حسن داره ...» آنچه خواندید بخشی از خاطرات معلم شهید «حسین درخشانی» است. نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت این شهید بزرگوار، شما را به خواندن چند خاطره از ایشان دعوت می‌کند.
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(30)

خانه‏ اى با ابعاد يك در دو متر

پس از ترخيص شهید "علیرضا مولایی" از بيمارستان، مادرش خطاب به وى مى ‏گويد:"بايد مقدارى به فكر زندگى خود باشى و خانه و زندگى براى خود ترتيب دهى." عليرضا در جواب گفت:"من خانه دارم؛ مادرش با تعجب پرسيد، كجا؟ و او با آرامش گفت: خانه‏ اى با ابعاد يك در دو متر."
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(29)

فرمانده بايد همواره در جبهه باشد

مادر ياور از فرزند شهید خود چنین مى‏ گويد:"هر سه ماه يك بار به مرخصى مى‏ آمد، وقتى اصرار مى ‏كرديم كه بيشتر در خانه بماند، مى ‏گفت: خود فرمانده بايد همواره در جبهه باشد. بعلاوه افتخار ما اين نيست كه انقلاب كرده ‏ايم بلكه افتخار اين است كه انقلاب را ادامه دهيم."
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(28)

فرماندهی که در آخرین لحظات به حالت درازكش نيروها را هدايت می كرد

شهید "اصغر محمديان" با يك دستمال محل جراحت را بست و على‏ رغم اصرار همرزمان جهت انتقال به پشت جبهه به خاطر تضعيف نشدن روحيه نيروها به حالت درازكش نيروها را هدايت مى ‏كرد و از معاون اول خود (شهيد) "ابوالفضل پاكداد" خواست تا هدايت عمليات را بدست گيرد.
خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(27)

عجله كنيد، نيروها حركت كرده‏ اند

خواهر شهید یعقوبعلی محمدی نقل می کند: آنقدر به فكر جبهه بود كه يك بار زخمى شده و در خانه به خواب رفته بود، ديدم در خواب مى ‏گويد، "عجله كنيد، نيروها حركت كرده‏ اند، شما عقب مانده ‏ايد."

نذر حضرت ابوالفضل

تب بچه ام جگرم را می سوزاند. یک روز با گریه به همسرم گفتم:«مرد! همین طور می خوای دست روی دست بگذاری و پرپر شدن بچه رو تماشا کنی؟ ببریمش یک جای دیگه...چه می دونم...» آن بار پیش دکتر دیگری بردیمش. او آب پاکی را روی دست ما ریخت و گفت:«آقای عموزاده! بچه ات دیگه خوب بشو نیست. بی خودی خودتو علاف نکن!». آنچه خواندید بخشی از خاطرات مادر شهید "داور عموزاده" است. نوید شاهد سمنان شما را به خواندن این خاطره دعوت می کند.

عاشقانه دوستش داشتم!

«موقع شهادت پدر سن کمی داشتم.احساس می کردم دیگر آن انتظارهای شیرین برای آمدنش تکرار نخواهد شد. دیگر موقع امتحانات کسی نیست که دلسوزانه پاسخ سوالاتم را بدهد و دیگر گوش هایم شنوای نصایحش نخواهد بود... » آنچه خواندید بخشی از خاطرات فرزند شهید "غلامحسین طاهری" است. نوید شاهد سمنان همزمان با سالگرد شهادت خاطراتی از این شهید بزرگوار را برای علاقه مندان منتشر می کند.

باید با همه داشته ها با دشمن بجنگیم

بابا گفت:«آخه پسرم! درسته هیکلت درشته و قدت بلنده، اما سنت چی؟ سنت برای رفتن به جبهه قانونیه؟» رضا گفت:«باباجون! مگه دشمن با کوچیک و بزرگ ما کار داره؟ او با همه ی ما می جنگه و ما هم با همه ی داشته هامون باید باهاش بجنگیم...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطراتی از شهید "رضا سرهنگی" دعوت می کند.
طراحی و تولید: ایران سامانه