نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - مادر
شهید محمد صانعی
شهید محمد صانعی، پانزدهم شهريور 1345، در شهر زواره از توابع شهرستان اردستان چشم به جهان گشود. پدرش عزیزالله، آجر پز بود و مادر ش پري رخ نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. سي و يكم مرداد 1362، با سمت آر پی جی زن در حاج عمران عراق شهیدشد. پیکرش مدتها برجای ماند و پس از تفحص، تشییع و به خاک سپرده شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۳۸۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۰

وقتی از تشییع پیکر شهید به منزل آمد تا صبح کنار بخاری با همان لباسها در فکر رفته و می گفت من هم هرچه زودتر باید به جبهه بروم. اطرافیان به او می گفتند که پسرجان فکر مادر ت را نمی کنی؟ او می گفت: مگر مرا در قبر مادر م می گذارند که من به فکر او باشم. هر کس باید پاسخگوی اعمال خودش باشد. من در پیشگاه خدای خودم مسئولم و باید جواب بدهم. اگر دشمن به ناموس ما حمله کرد جواب خدا را چه بدهیم؟ اگر کربلا را بگیرند ما چگونه سرمان را در جامعه بلند کنیم؟
کد خبر: ۴۵۳۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹

مصاحبه
شهید صید احمد آذر افروز فرزند ابوالقاسم در چهارمین روز از مهر ماه سال 1349 هجری شمسی در روستای انجیره از بخش ملکشاهی از توابع شهرستان مرزی مهران پا به عرصه هستی نهاد وی که تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داده بود با رسیدن به سن قانونی انجام خدمت وظیفه در دوران جنگی تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه کشور عزیزمان به عنوان سرباز در لشگر یازده امیرالمومنین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول انجام خدمت مقدس سربازی گردید و در اولین روز از مرداد ماه سال 1367 هجری در منطقه عملیاتی میمک در حین انجام وظیفه (دیده بانی) بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن زبون به فیض شهادت نائل گردید . مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای صالح آباد(ع) قرار دارد.
کد خبر: ۴۵۳۷۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹

وصيت نامه شهيد حسن جشني تهراني
پدر مهربانم پيامي داشتم که شما بايد در هيئت فاطمه (س) اعلام کنيد و آن اين است ، بگوئيد آقا حسين(ع) الان تنهاست و يار مي خواهد او نداي (هل من ناصر ينصرني) را سرداده و لبيک گو مي خواهد.
کد خبر: ۴۵۳۶۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

حدود نه سال از شهادت محمدعلی در « کربلای ۵ » می گذشت که برای بار سوم رویایی به سراغ مادر آمد و او در خواب دید که دیوار خانه شکافته شد و مردی نورانی به داخل خانه آمد و حسینعلی را با خود برد.
کد خبر: ۴۵۳۵۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

روایتی مادرانه از شهید «بهمن راکی‌زاده بختیاری»؛
من خواب دیدم که کوچه امان خیلی شلوغ است. انگار روز عاشورا بود.
کد خبر: ۴۵۳۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

شهيد داود جريده
زماني كه رفته بود به جبهه و ديگر ما از داود خبري نداشته بوديم من خيلي ناراحت بودم و رفتم به مسجد گفتم خدايا اگر اين بچه شهيد شده به زودي به ما خبرش را بده چون كه همه ناراحت مي‌باشند مخصوصاً پدر شهيد همين كه من از مسجد آمدم شب خوابيدم و در خواب ديدم كه يك دسته سينه زني خيلي بزرگ دارند
کد خبر: ۴۵۳۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

در سالروز عروج شهید منتشر می شود؛
اگر من را دوست داشتید حالا با مادر م آن طور باشید.خلاصه اول خدا و بعد مادر م را به شماها می سپارم.
کد خبر: ۴۵۳۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۶

محسن گفت: «نمیشه. ساعت 3 حرکته. امام فرموده اگر یک نفر هم در خانه باشه، باید به جبهه بره.»
کد خبر: ۴۵۳۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۳

شهيد محمدرضا جديدي
شهيد محمدرضا جديدي در روز پانزدهم آبان سال 1367 در بيمارستان فرح و در شهر تهران پا به عرصه وجود گذاشت قبل تولد وي سه فرزند به دنيا آمده و مرده بودند لذا با تولد رضا مادر وي همان موقع ولادت نوزاد نذر كرد كه اي امام رضا اين پسر را برايم نگه دار نامش را رضا مي‌گذارم و هفت سال هم گدايش مي‌كنم و همين طور هم شد نيز موهاي وي را نذر امام رضا كرده بودند و برابرش پول به حرم مقدس حضرت رضا (ع) تقديم نمودند. از دوره ابتدايي در دبستان فرزانه برجندي تحصيل كرد و يك سال هم مردود شد و دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي كمال وجودي به تحصيل پرداخت و سال سوم را مي‌خواند كه عازم جبهه نبرد حق عليه باطل شد. قبل از اينكه به جبهه برود به شهرستان ازنا و اليگودرز رفت و به كليه دوستان و اقوام فاميل سر مي‌زد و طلب حلاليت نمود همين طور بر در و ديوار مي‌نوشت شهيد قلب تاريخ است پشت قاب عكسش نوشته است شهيد اين شهيد بزرگوار بر دلش وحي شده بود كه روزي به فيض شهادت نائل مي‌شود كه اين چنين يادگارهاي آتشين بر جاي گذاشت.
کد خبر: ۴۵۳۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

زندگي نامه شهید ترابعلی جدیدی
آخرين خاطرات مادر شهيد ترابعلي جديدي كه از فرزندش دارد،از زماني كه شهيد براي خداحافظي مي آيد و خبر شهادت خود را در بيست روز ديگر مي دهد
کد خبر: ۴۵۳۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

شهيد به من گفت من 20000تومان دارم از شما مي‌خواهم مرا در يك تصميم ياري كني. اين مبلغ را براي بيماري مادر م بگذارم يا يك عروسي بگيرم. من هم از او خواستم، براي بيماري مادر اين پول را استفاده كند. شهيد به پدر و مادر ش خيلي توجه داشت و براي آنها احترام زيادي قائل بودند...
کد خبر: ۴۵۳۳۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

شهیدان سید محسن وسید حمید عقیلی
سیدمحسن عقیلی، دهم شهريور 1341، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود،بيستم اسفند 1363، با سمت فرمانده گردان لشگر 14 امام حسین(ع) در شرق دجله عراق بر اثر اصابت گلوله به سر و پا شهيد شد. سیدحمید عقیلی، يكم آبان 1338، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود.نهم آذر 1360، در بستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهيد شد.
کد خبر: ۴۵۳۳۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

زندگي نامه شهيد موسي اندرآب دهي
شهيد موسي اندرآب دهي علاقه مند به مجالس مذهبي و نوحه خوان در اين مجالس بود و در كنار درس براي كمك به پدر مشغول كار و در منزل كمك مادر آشپزي و ... انجام مي داد
کد خبر: ۴۵۳۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید قربانعلی(مجید)ترامشلو
خیلی اخلاقش خوب بود . هرچی بهش می گفتند، نرو می گفت: درخت اسلام آبیاری می خواد و باید براش خون داد . هنوز هم من باهرصدای دری ازجا می پرم وامید دارم بچه ام زنده باشه .
کد خبر: ۴۵۳۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۲

شهيد انجيلي هميشه خود را مقيد به انجام فرائض ميدانست و هميشه در مراسم مذهبي و جماعات و نماز جمعه شركت ميكرد و به پدر و مادر خود احترام ميگذاشت و اين امر را جزء واجبات خود ميدانست ...
کد خبر: ۴۵۳۱۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۳۱

مادر شهيد محسن دومین
چون روزهای نخست آسمانی شدن فرزندش،داغ دلش جدید و تازه است.اینک او ،به جای آنکه در لابه لای سخنانش اشک بریزد ؛در اثنای اشک ریزان چشمانش ،سخن می گوید…
کد خبر: ۴۵۳۱۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۳۱

دل نوشته ای خواندنی از «فاطمه باشی» مادر گرامی شهید «غلامعلی ابوالفضلی» منتشر شد؛
ای نور دیدگان من! وقتی که خیلی دلم برایت تنگ می شود سراغ قرآن می روم اول اینکه چند آیه از آن می خوانم و با نام خدا آرامش مهمان قلبم می شود . دوم اینکه وصیت نامه ات را لای اوراق قرآن خانه مان گذاشته ام و هر روز سراغش می روم. کلمات نوشته هایت را بو می کشم، هنوز بوی تو را می دهند، آن را می خوانم.
کد خبر: ۴۵۳۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۳۱

عکس نوشت خاطرات مادر شهید«ابوالفضل باقری عزیز آباد»
مادر ش میگفت هفت سالش بود که شروع به نماز خوندن کردن از ماه رمضان همان سال تصمیم گرفت روزه بگیره برای سحری بیدارش نکردم تا از سرش بپره بهش گفته بودم روزه نمی خواد بگیری روزه به شما واجب نیست ناراحت شده بود اون روز از مدرسه خونه نیامد تا نزدیک افطار که با دو تا نون برگشت خونه بهش گفتم تا حالا کجا بودی گفت منو برای سحری بیدار نکردی و من ترسیدم اگر خونه بمونم روزه ام را بخورم به خاطر همین رفتم حرم تا الان هم اونجا بودم دیگه بعد از اون برای سحری بیدارش می کردم که بدون سحری روزه نگیره.
کد خبر: ۴۵۳۰۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۸

مصاحبه اختصاصی نوید شاهد سمنان از خانواده معظم شهید سید جواد طاهری
موقعی که خبر شهادتش رو دادند گفتم، شکر خدا شیر پاک خوردی پسرم . خدارو شکر که پسرم تو این راه رفت . من رو بردند هیئت حضرت ابوالفضل (ع) که شهیدها رو بیارند. چادرم رو بستم به کمرم و رفتم زیرتابوتش. گفتم، خداروشکر که من همچین بچه ای داشتم و پاک و طاهر تحویلش دادم .
کد خبر: ۴۵۲۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۹